فکر کنم عاشقش شدم!
امروز همهچی به هم گره خورد، خواب موندم و سرویس دانشگاه هم دیر رسید. یعنی ساعت ۷ و نیم میخواستم برم دانشگاه، شد ساعت ۹ و ۲۳ دقیقه. اتوبوس حرکت کرد و آهنگی که دیشب رضا برام تلگرام کرده بود رو گذاشتم گوش کنم (صداش کنی - شاهین بنان). تا اینکه یکی بدو بدو اومد سمت اتوبوس و من فقط شال سبزش رو دیدم. سوار شد و شاهین بنان خوند "صداش کنی فقط بگه جانم، نگاش کنی بگه دوسِت دارم"
.
فکر کنم عاشقش شدم!
من به عشق توی یه نگاه اعتقاد دارم. هرچی هم که با خودت بگی دخترها رو نمیشه از بوی عطرشون و آرایششون و سِت کردن لباسهاشون بشناسی و باید ببینی اخلاقشون چطوریه، وقتی توی اون لحظه قرار میگیری همهچی قاتی پاتی میشه و قول و قرارهات با خودت و دلت فراموشت میشه. شاهین بنان خوند "صداش کنی به اسم کوچیکش، نگاش کنی نگات کنه با عشق"
.
فکر کنم عاشقش شدم!
امروز اصلا چرا همه صندلیهای اتوبوس پر بود؟ هیچوقت این اتفاق نمیفتاد! من رفته بودم روی اون تخت آخر اتوبوس نشسته بودم، همونی که وقتی اتوبوس پر میشه مسافرها رو به زور مینشونن اونجا. شاهین بنان خوند "بارون و عطرت، من زیر چترت، آروم بشم آرامشم، هی دل هی دل هی دل" و این تیکه از شعرش از اونهایی بود که چندبار تکرار میشد و دیدم بوی عطرش اتوبوس رو پر کرده.
.
فکر کنم عاشقش شدم!
شاهین بنان خوند "عاشق اسمم شدم تا صدا کردی منو، مستم از این دیوونگی، اصلا قبول هرچی بگی" و دیدم علاوه بر شالش که سبزه، کفشهاش هم سبزه. مثل خودم همهاش گیر کرده بود روی یه آهنگ محسن چاوشی (در آستانهی پیری) و دیدم برای بار پنجم زد که گوشش کنه.
.
فکر کنم عاشقش شدم!
رسیدیم پورسینا و باید پیاده میشدیم. شاهین بنان خوند "من که دورم از همه، یک تو باشی بَسَّمِه" و از کنارش رد شدم و از اتوبوس پیاده شدم و اینطوری روزم شروع شد. حالا من که مطمئنم دیگه نمیبینمش ولی خب به همه بگین 'عشق توی یه نگاه وجود داره!'
- ۲۵ مهر ۹۸ ، ۲۱:۳۳