خب منم آدمم دیگه !
خب منم آدمم دیگه!
درسته گاهی وقتا سریع از کوره درمیرم و الکی پاچه یکی رو میگیرم (!)، ولی مهربونی و کمک کردن رو دوست دارم. گمون نکنم کسی توو دنیا از مهربونی و کمک کردن بدش بیاد، مگه اینکه مشکل داشته باشه!
اسمش رو توو گوشی سِیو کردم "بیست و شش بهمن". یعنی قضیه این بود که بیست و شش بهمن پارسال بود که دیدم یکی از بچههای کمبینای خوابگاه دم در خروجی وایساده. رفتم پیشش و گفتم "چیه حاجی؟!"
گفت "میخوام برم سر قرار (!)، دیرم شده، بیا یه اسنپ برام بگیر."
اسنپ گیر نیومد و یه موتور از همون جلوی خوابگاه براش گرفتم تا برسه به قرارش.
دیشب توو خوابگاه دیدمش. گفتم "به قرارت رسیدی؟"
خندید و گفت "نه نرسیدم! طرف هم کلی ناراحت شد که کاشته بودمش اونجا."
بعد کیف جیبیش رو درآورد و گفت "دوهزارتومن که اون روز دادی برای کرایه موتور رو بردار (اون روز کرایهاش میشد هفت تومن. خودش یه پنج هزاری داشت و یه پنجاه هزاری. پنج تومنش رو گرفتم و دو هم من گذاشتم و دادم به موتوری)"
گفتم "دوهزار تومنم باشه پیش خودت. اگه به قرار میرسیدی ازت میگرفتم ولی الان که نرسیدی حکم دیرکرد رو داره!"
اینا رو نگفتم که از خودم تعریف کنم و ریا کنم. اینا رو گفتم تا بهتون بگم اگه دیدین یه نابینا یا کمبینا یه جایی وایساده، کمکش کنین تا به قرارش برسه! معلوم نیست چنددقیقه ست که منتظره تا یکی مثل من و تو که چشم داریم ولی نمیبینیم (!) بریم کمکش.
اگه هم فکر میکنین اینا رو گفتم تا ریا کنم و بگم خوبم و پاک و مطهر، آره اصلا هرچی تو بگی! من ریاکارم، ریاکارترین آدم دنیا! ولی کمک کن انصافا!
- ۹۸/۰۶/۲۶