خودم کولِت میکنم !
رفتم نون بخرم دیدم وایساده جلو آینه قدّی و داره با یقه کت کِرِمِش وَرمیره.
اومد پیشم و گفت بابت اون روز ببخشین!
- کدوم روز؟
- همون روز که توو سالن مطالعه بهت گفتم با رفیقم میخوام صحبت کنم، لطفا برو سالن مطالعه بالا و تو گفتی سالن مطالعه جای درس خوندنه نه صحبت کردن! بعد من با صدای بلند گفتم کولِت میکنم میبرم بالا و تو گفتی چه طرز صحبت کردنه آقای محترم؟!
- شما ببخشین که شرایطتت رو درک نکردم.
- نه دیگه! اگه درک نمیکردی نمیرفتی کتابخونه خوابگاه!
- از کجا فهمیدی به جای اینکه برم سالن مطالعه طبقه بالا، رفتم کتابخونه خوابگاه؟!
- بعد که رفتی، اومدم سالن مطالعه طبقه بالا ببینم جات خوبه یا نه! دیدم نیستی. سالن مطالعه طبقه همکف هم نبودی. اومدم کتابخونه اصلی خوابگاه دیدم اونجایی. میخواستم ببینم جات راحته یا نه.
یقهاش رو درست کردم و توو دلم گفتم کاش همه آدمها وقتی بلایی سر یکی میارن و مجبورش میکنن یه کاری رو خلاف میل باطنی خودشون انجام بدن، بعد برن ببینن حالش خوبه یا نه! ببینن راحته و آرومه یا نه!
- ۹۸/۰۶/۲۶