وبلاگ من

...

کمونیست - ریچارد فورد

جمعه, ۱۸ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۲۸ ب.ظ

نام #داستان_کوتاه: #کمونیست (از کتاب مجموعه‌داستان #آتش_بازی)
نویسنده: #ریچارد_فورد
مترجم: #امیر_مهدی_حقیقت
#نشر_ماهی
.
این که پدرت بمیرد و با دوست‌پسر مادرت بروی شکار یک بحث است، این که دوست‌پسر مادرت کمونیست باشد و جای پدرت را گرفته باشد بحثی دیگر. پدر آیلین کارگر بوده و مدت ها پیش مرده است. آیلین و مادرش و گلن باکستر حالا سه عضو یک خانواده هستند. گلن کمونیستی است که در کاپشنش اسلحه جاساز می کند و یک شکارچی حرفه ای است.
.
آیلین گرچه گلن را پدر خود نمی داند و علیه او گارد هم می گیرد؛ اما هر کارش بکنی باز بچه است و از این اوضاع خیلی حالی اش نمی شود. این که گلن به او پیشنهاد شکار غاز می دهد، از دید این بچه پذیرفته شده است؛ اما مادرش روی خوش نشان نمی دهد و قاچاق بودن این کار و بی گناه بودن غازهای بخت‌برگشته را به رخ گلن می کشد.
.
اما در نهایت زور آیلین و گلن بر مادر می چربد و چند ساعت دیگر هر سه مشغول شکار هستند. درست مدتی بعد از این که مادر و آیلین کلی سر گلن غُرغُر کرده اند که چرا غازِ گرفتار شده در چند متری اش را آزاد نمی کند یا نمی کُشد، بحث عشق و دیدگاه های مختلفی که در این باره موجود است بین این فرزند و مادرش شکل می گیرد.
.
گلن با همه ی کمونیست بودنش و بی ادب بودنش و بی پروا بودنش که نشان از حماقتش دارد، مرد خوبی برای این دو است. اما مادر با این که مدتی با گلن همبستر شده و مشروب نوشیده و موهایش را از شیشه ی ماشینِ گلن به دست بادهای سرکش سپرده است، اما حالا آن لذّات آنی دلش را زده است و خوب فهمیده که عشق و عاشقی یک بحث است، همبستر شدن با یک غریبه و مشروب نوشیدن و رقص موها در باد چیزی دیگر.
.
برای همین است که هم آیلین هم مادر، عذر گلن را می خواهند. درست است که آیلین بعدها خوشبخت نمی شود و سر از کاگریِ معدن در می آورد و مادرش هم طعمِ گاهاً تلخِ تنهایی را می چشد، اما هر دو خوشحال هستند که به درک درستی از مفهوم "عشق" رسیده اند.
.
#مظاهر_سبزی
#دوشنبه_های_داستان
.
دوشنبه‌‌ی هفته‌‌ی آتی (١۴ مهر) داستان کوتاه #مسافر_های_شب از کتاب مجموعه داستان #مسافر_های_شب اثر #جمال_میر_صادقی را می خوانیم.

  • مظاهر سبزی