وبلاگ من

...

سلام آقای حاتمی کیا !

جمعه, ۲۷ تیر ۱۳۹۹، ۰۳:۳۴ ب.ظ

باسمه تعالی
جناب آقای حاتمی کیا، سلام!
الأن که این نامه را برای شما می نویسم، همه ی فیلم هایتان را دیده ام؛ به جز "خروج" و "گزارش یک جشن". من برای شما، برای فیلم هایتان، برای قهرمانان و ضد قهرمانان فیلم هایتان، برای اعتقادتان، و برای جنگی که در فیلم هایتان نمود یافته؛ ارزش و احترام ویژه ای قائلم. من "بادیگارد" را هفت بار دیده ام و با "حاج حیدر"، "چمران"، و نیز "حمید فرخ نژاد" ِ فیلم "به رنگ ارغوان" تان ماه ها زندگی کرده ام. شما از جنگ می سازید و اتفاقاً خوب هم هست، چون اینطور می خواهید. راستش را بخواهید من از یک جایی به بعد دیگر طرفدار شما نیستم و برای فیلم هایتان سر و کلّه نمی شکنم، و این" یک جا" همان روزی ست که بر سر" رضا رشیدپور" فریاد زدید و پشت میکروفون طلبکارانه صدایتان را بردید بالا. شما باید خوشحال می بودید که "به وقت شام" تان از "جشنواره ی فجر" جایزه گرفته، همان جشنواره ای که "٢٢ بهمن سال ۵٧" اش در سینمای شما زنده و جاری است؛ اما خب این "زنده بودن" را کُشتید و آن "جاری بودن" را راکد کردید.
شما از مردم فاصله گرفته اید آقای حاتمی کیا؛ مردمی که تنها سرمایه و بزرگترین سرمایه ی شمایِ هنرمند است؛ و این بی شک به شخصه برای من ناراحت کننده است. لطفاً شما مثل سلبریتی ها نباشید و پشت برجی تصنّعی پنهان نشوید. شما خودتان گفته اید که اگر از جنگ می سازید بدان جهت است که یک روز در جبهه های جنگ یک جوان رزمنده مچ پایتان را چسبیده بود و کمک می خواست و کمکش نکردید و اکنون به عذاب وجدان افتاده اید و باید بسازید و از جنگ هم بسازید، تا مخروب گشتنِ آن روزهایتان و جنگ ناتمام درونیِ لخته شده در روح تان را تسکین دهید؛ اما امروز آن رزمنده نیست و زنده ها حیات دارند؛ زنده هایی که شاید در آینده عذاب وجدانِ متن های نخوانده شان را بگیرید.
آقای حاتمی کیا، واقعاً چرا کسی که در سناریوی فیلم "چ" به زیباییِ هرچه تمام برای "بابک حمیدیان" می نویسد که یک حرکت دَوَرانی بزند، سپس تی شرت اش را بالا بزند و با اشاره به کمرِ مجروحش خطاب به "سعید راد" بگوید "انقلاب اسمش رو‌شه! یعنی زیر و رو شدن"؛ خودش به نحوی دیگر منقلب شده؟
شما کم می خندید، نامهربان هستید و روز به روز بیشتر دور می شوید از ما. این نسخه ی امروزیِ شما غبارگرفته است و اوریجینالِ خودتان نیستید. این خصیصه ها هرچه باشد هست، اما ویژگی فردی انقلابی نیست.
من در دوره ی کارشناسی درس "انقلاب اسلامی ایران" را پاس کرده ام و اتفاقاً تنها درس عمومی ئی بود که ٢٠ شدم؛ و خوب می دانم معنای انقلاب -هرجوری که باشد و هرجای دنیا که باشد و تحت نظر هر رهبری باشد- همان "زیر و رو شدن" است، نه قهر و داد و فریاد و محاکمه و منازعه. البته مرحومِ "دهخدا" برای معنای واژه ی" انقلاب" می نویسد:
١. دگرگون شدن
٢. زیر و رو شدن
٣. قیام گروهی برای واژگون کردن یک حکومت
۴. استفراغ. قی
۵. نا آرامی. بی قراری. هیجان
۶. شورش. عصیان
آقای حاتمی کیا، معنای شماره ی ۴ را هم بخوانید لطفاً!

  • مظاهر سبزی