وبلاگ من

...

شفای زندگی - لوئیز هی

شنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۳۸ ب.ظ

#لوییز_هی ، کسی که بارها توی دروان بچگیش مورد سوء استفاده های جنسی قرار گرفت، با ناپدریش مشکلات فراوانی داشت و یه روز وقتی ظرف صبرش لبریز شد، دست مادرش رو گرفت و فرار کرد.
سال ها گذشت، حالا دیگه اون آدم دپرس و رویِ مُخِ قدیمی نبود، مانکن شد، دانشگاه رفت، ازدواج کرد، توی کاخ سفید غذا خورد و کلی خوشیِ دیگه.
اما ورق برگشت، شوهرش رهاش کرد، سرطان رَحِم گرفت، افسرده شد و دپرس.
دوباره شروع کرد، از صفر. خِشت روی خِشت گذاشت تا قصر خراب شده ی زندگیش رو دوباره بسازه و آباد کنه.
شد. هم زندگیش آباد شد، هم تونست با رژیم فکری و رژیم غذایی، سرطانش رو درمان کنه! درسته مادرش توی بغلش مُرد، ولی دیگه اون لوییزِ ترسو و به درد نخورِ سابق نبود، اون دختر ۸-۷ ساله که لباس پاره می پوشید و از بس خجالتی بود که یه روز توی مدرسه نه کیک تولد همکلاسیش رو خورد نه باقی مونده ی کیک هایی که بین همه تقسیم‌ می شد رو گرفت. اون نسخه ی شفا یافته ی خودشو پیدا کرد. حالا دیگه عمل زیبایی چهره کرد، ساعت ۶ صبح از خواب بیدار می شد و کلی رفیق داشت که روزهای تعطیل باهاشون عصرونه می خورد.
اون سخنران شد، مدرّس انگیزشی شد، اون آدم شد! وقتی بهش گفتن ما وقت نداریم همه ی کارگاه هات رو بیایم و کتاب هات رو بخونیم، لطفا همه ی حرف هات رو توی یه کتاب بهمون بگو؛ بعد چند وقت #شفای_زندگی رو منتشر کرد.
سر و ته کتاب رو که بزنی، از ۲۵۶ صفحه اش پُرِ پُر ۶ صفحه حرف برای گفتن می مونه! همون ۶ صفحه هم حرفایی هست که همه مون می دونیم و جایی در وجودمون کاشانه ای دارن که فراموشش کردیم. در حقیقت لوییز با انتشار این کتاب می خواست به همه ی جهانیان ثابت کنه که انقدر تلاش نکنین از بیرونِ خودتون چیزی کسب کنین، خودتونو پیدا کنین، بیرون خبری نیست، که اگه بود کارتن خواب ها خوشبخت ترین آدم ها بودن!
جمله ی "برای روح تان اوقات فراغتی فراهم سازید تا کمی در آرامش و سکوت بیارامد" و "همه ی ما یکی هستیم" یعنی کلّ کتاب، اما لوییز برای این دو جمله و نهادینه کردنش در وجود خودش و در حقیقت شناخت خودش، بیش از ۳۰ سال وقت گذاشت.
درست زمانی که می تونست در فقر و فلاکت و بدبختی بمیره، جنگید و همه چیز رو ساخت.
___
#کتابخانه_مظاهر | #مظاهر_سبزی | #شفای_زندگی | نویسنده: #لوییز_هی | مترجم: #مریم_صبوری | ۲۵۶ صفحه | #انتشارات_ریواس

  • مظاهر سبزی