شیرین
شیرین، شاید متفاوتترین
___
نام فیلم: #شیرین | کارگردان: #عالیجناب_عباس_کیارستمی | مدت زمان: ۱ ساعت و ۳۰ دقیقه
___
فیلم نمیبینیم، بلکه بینندگان فیلم را میبینیم! شماری از بازیگران زن سینمای ایران و حتی #ژولیت_بینوش (که در فیلم #کپی_برابر_اصل ِ #کیارستمی هم بازی کرده است) بر صندلیهای سینما نشستهاند و نظارهگر داستانی اقتباسشده از #خسرو_و_شیرین ِ #نظامی_گنجوی هستند که #فریده_گلبو به رشتهی تحریر درآورده است.
___
خسرو: دایهام در کودکی داستان پیکرتراشی را میگفت که دو دستش بریدند، به جُرم نافرمانی. و او با پاهایش تندیس میساخت. اما دستهای تو حیف باشد برای بریدن و خوراک سگها ساختن. دستهای یک پیکرتراش؟
فرهاد: دستهای یک کوهکَن
خسرو: دستهای یک عاشق بهتر نیست؟ نیست؟! آن بیستون که تو کَندی کار عشق بود نه کار دست
فرهاد: دست از دل فرمان بَرَد و هر دو از شیرین
خسرو: آری شیرین. رعیّت قصهها ساخته از عشقت به شهزادهی ارمن
فرهاد: قصه نیست ای پادشاه، داغش را بر دلِ چاک چاکم آزمودهام
خسرو: این عشق است یا دشنه؟ دلِ پاره پاره نقلی ندارد؟ چه لایق عشق، کوهکَن؟
فرهاد: شاه از دل میگوید و من از جان
خسرو: از عشقِ شیرین بگو
فرهاد: شیرینتر از عشق؟
خسرو: عشقِ بیپناه و بی سر پناه
فرهاد: رِواق منظر چشمم آشیانهاش
خسرو: اگر چشمت را اشک و خون کند؟
فرهاد: چشمی دیگر به پایش میافکنم
خسرو: اگر بیش از این طلب کند؟
فرهاد: از خدا به زاری موهبت میخواهم
خسرو: خامی کوهکَن! دَمی آسودگی پختهات کند!
فرهاد: حرام باد بر فرهاد آسودگی
خسرو: کارَت زار شد در این کارزار
فرهاد: خوش نبردی ست جنگ عشق
خسرو: صبور باش کوهکَن
فرهاد: دل به دریازده و صبر؟ غریب حکایتی ست!
خسرو: بس کن این بازیِ عشق را
فرهاد: این عشقبازی ست پادشاه!
خسرو: و کِی به پایان میرسد این دفتر؟
فرهاد: حکایت همچنان باقی ست!
خسرو: عشق کورَت کرده. تا کِی؟
فرهاد: تا خاک چشمهایم را پر کند!
خسرو: این عشقی نومید است، رهایش کن
فرهاد: عشق رهایم نمیکند!
خسرو: و میدانی من نیز بر او عاشقم؟
فرهاد: این که شاه بر او عاشق شده عجیب نیست؛ عجیب این است که جهان چرا بر او عاشق نیست!
خسرو: آه ز این همه دلداری کوهکَن
فرهاد: کوهکَن دل بر دار کرده پادشاه
خسرو: اینک سوال آخر! چه میکُنی اگر بر تنش نگاه کنم؟!
فرهاد: نگاه کنم؟ نگاه کنم؟! نگاه شاه و آه فرهاد. جهان بسوزانم از این آه
___
#عالیجناب_عباس_کیارستمی + #مظاهر_سبزی
- ۹۹/۰۲/۱۹