وبلاگ من

...

باشو - غریبه کوچک

جمعه, ۵ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۳:۰۳ ب.ظ

نام فیلم: #باشو_غریبه_کوچک | نویسنده و کارگردان: #استاد_بهرام_بیضایی | با بازیِ #سوسن_تسلیمی | مدت زمان: یک ساعت و پنجاه و شش دقیقه
___
"باشو - نایی ، جنوب - شمال ، سکوت - هجمه ی صدا"
نایی، زنی شمالی است که به همراه دو کودکش در شالیزار کار می کند.
باشو، پسربچه ای جنوبی که خانوده اش را در جنگ از دست داده است و یک روز با پنهان شدن پشت کامیون خودش را به شالیزار و نایی و شمال ایران رسانده است.
هدف از ساخت این فیلم، شرح حال و روز مهاجران جنوب کشور به شمال، پس از جنگ است.
___
نایی را سوسن تسلیمی بازی می کند. تسلیمی زیباترین فیلم هایش را در همکاری با بیضایی رقم زده است. او با بازی در چهار فیلم بیضایی به نام های #باشو_غریبه_کوچک ، #چریکه_تارا ، #مرگ_یزدگرد و #شاید_وقتی_دگیر ؛ رونقی ویژه به کارنامه ی هنری خویش بخشیده است.
سوسن تسلیمی و #عدنان_عفراویان (قهرمان فیلم که نقش باشو را بازی می کند) در وضع کنونی هم در دو دنیای مجزا به سر می برند. تسلیمی در سوئد به فعالیت های هنری اش می پردازد و عفراویان در اهواز دکّه ای دست و پا کرده و سیگار و شارژ ایرانسل و سی دی تنها فیلمش (باشو غریبه کوچک) را می فروشد.
___
بچه ای در دنیایی دیگر. این شاید یکی از خواسته های بزرگ ما آدم بزرگ های این زندگی باشد، این که از تکرار مکرّرات جدا شده و حتی اگر شده برای لحظه ای، جایگزین شخصی دیگر در اقلیمی دیگر و با بافت فکری ای دیگر شویم. این فرصت ویژه نصیب باشو شده است، باشوی غریبه و کوچک.
حال نایی سه فرزند دارد و رفته رفته اقدام به آموزش زبان گیلکی به او می کند و معلمِ آموزنده ی راه و رسم زندگی در خطّه ی شمال به او می شود. در همین لحظات است که مداخلات مردم محلی و نیز نامه ی همسر نایی مبنی بر این که باشو باید برود و اهل اینجا نیست و سربارت می شود؛ نایی و باشو را در مضیقه ای سخت تر قرار می دهد.
___
بی شک، یکی از زیباترین سکانس های فیلم، لحظه ای است که باشو پس از تمسخر کودکان محلی و کتک خوردن از آن ها کتابی از روی زمین برمی دارد، لهجه ی عربی‌خوزی اش را می گذارد کنار و می خواند "ایران سرزمین ماست. ما از یک آب و خاک هستیم. ما فرزندان ایران هستیم." و در میان بُهت تسلیمی، کودکان اطراف باشو جمع می شوند.
___
و اما پایان فیلم:
با تلاش های نایی و مقابله هایش با همسرش (از طریق نامه) و همسایه ها (کلاماً)، باشو پیش آن ها می مانَد و جزئی از شمال می شود. همسر نایی از راه می رسد، در حالی که یک دستش را از دست داده است. سکانس پایانی، دنبال کردن گراز در شالیزار را نشان می دهد. حال، نایی دست راستِ نایی و همسرش شده است، و جزئی از خانواده ی آن ها.
___
#استاد_بهرام_بیضایی + #مظاهر_سبزی

  • مظاهر سبزی