وبلاگ من

...

۵۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

برای دوشنبه‌‌ی هفته‌‌ی آتی (٢٠ مردادماه) #داستان_کوتاه #گریت_فالز نوشته‌ی #ریچارد_فورد از کتاب مجموعه‌داستان #آتش_بازی به ترجمه‌ی #امیر_مهدی_حقیقت که توسط #نشر_ماهی به چاپ رسیده است را می‌‌خوانیم.
___
و اما این هفته:
نام #داستان_کوتاه: #راک_اسپرینگز
نویسنده:  #ریچارد_فورد
مترجم: #امیر_مهدی_حقیقت
#راک_اسپرینگز شاید به ظاهر مکانی است که به‌عنوانِ هدفِ سفر یک خانواده تعیین شده است، اما یک موقعیتِ ناتمام است که حتی با رسیدنِ این خانواده به آنجا، و باز کردنِ درب اتوموبیل و پیاده شدن‌شان؛ خوشی‌ئی نصیب‌شان نمی‌شود! داستان از این قرار است که مردی دزد، با ماشین دزدی خوش‌رنگش به‌همراه همسرش و دخترش و سگ‌شان برای سفر عازم جاده می‌شوند. مشاجرات‌شان را می‌شنویم، خرابیِ ماشین‌شان را می‌بینیم و هُل‌ش می‌دهیم و در انتهای داستان دزد بودن‌مان به رُخ‌مان کشیده می‌شود (!) جایی که #ریچارد_فورد دیوار چهارم را فرو می‌ریزد و انگشت اتهام را به سمت همه‌ی ما خوانندگان داستان می‌چرخاند و می‌گوید شما هم دزد هستین و این داستان، داستانِ زندگیِ شماست. و خوبیِ داستان هم همین است، این که این خانواده به مقصد می رسند، اما چه رسیدنی! رسیدن‌شان از نرسیدن بهتر است.

نام کتاب: #قاب_های_خالی
نویسنده: #فهیم_عطار
ناشر: #انتشارات_هیلا
ناشر مجازی: #فیدیبو
تعداد صفحات: ٢۴٨
_______
#فهیم_عطار -نویسنده ی خوب ایرانی- که شاید بیشتر به خاطر روزنوشت هایش نزد ما ایرانی ها شناخته‌شده است، در این اثر که تِمی روانشناسانه دارد، با همان زبانِ شیوا و ساده ی همیشگی اش، با شوخی و خنده و مَثَل و چند دَه ترفند دیگر، داستانی عاشقانه را به خوردِ جانمان می دهد.
_______
شهاب، کسی که سال های سال در خودش زندانی بوده و از اجتماع سیر، با پزشکی به نام ترنج آشنا می شود.
دنیای شهاب، تیره و تار، کسل‌کننده و مشمئزکننده، و یا گُنگ و غیرقابل فهم نیست؛ بلکه او این جهان را با همه ی بدی هایش قبول دارد و به زنده بودنِ خود مُعترف است، اما چیزی که قبول ندارد حجم خستگی ها و سختی هایی ست که زندگی روی سرش خراب کرده است، و از او تَلی از خاک و خاکستر ساخته.
او آرامش نداشته اش را توی یک چمدان جاساز می کند و برای یافتن خود، راهیِ سیاتل می شود و...

نام کتاب: #محدودیت_صفر (روش اسرارآمیز بومیان هاوایی برای دستیابی به فراوانی، سلامتی، آرامش و فراتر از این ها)
نویسندگان: #جو_ویتالی و #ایهالیا_کالا_هولن
مترجم: #مژگان_جمالی
ناشر: #انتشارات_کتیبه_پارسی
ناشر مجازی: #فیدیبو
تعداد صفحات: ۴٠۴
_______
تو قلمروی خودت (وضعیت صفر) را بیاب، باقی خود به خود خواهد آمد.
#عیسی_مسیح
_______
"هو" در زبان بومیان هاوایی یعنی "باعث شدن"
و
"پونوپونو" یعنی "کمال"
#هواوپونوپونو یعنی درست کردنِ غلط و برطرف کردنِ اشتباه.
بر اساس باور مردمان هاوایی، اشتباهات ما برخاسته از افکاری هستند که توسط خاطرات دردناک گذشته آلوده شده اند.
_______
هاوایی های باستان معتقد بودند که تمام مشکلات با افکار آغاز می شوند. در حقیقت، حرف اصلی این است که خودِ داشتنِ فکر به تنهایی مشکل‌زا نیست، بلکه مشکل این است که تمام افکار ما لبریز از خاطرات دردناک گذشته اند؛ خاطراتی از افرد، مکان ها یا اشیاء.

نام کتاب: #روی_ماه_خداوند_را_ببوس
نویسنده: #مصطفی_مستور
ناشر: #نشر_مرکز
تعداد صفحات: ١١٨
___
کنار خیابون ماشین رو نگه داشتم و توی جیب هام رو گشتم و هرچه تا آن وقت کار کرده بودم گذاشتم توی دستش. حتی پول خُرده ها رو هم گذاشتم توی دستش. گفتم خیال کن خداوندِ من از توی آسمونش این ها رو انداخته پائین. مثل کسی که جن دیده باشه چند لحظه به من نگاه کرد و بعد پول ها رو قاپید. از ماشین پیاده شد و زل زد تو چشمام. اشک تو چشماش جمع شده بود. قبل از این که در رو ببنده گفت: "از طرف من #روی_ماه_خداوند_را_ببوس!"
___
شک، تنهایی و عدم قطعیت؛ چیزهایی که زندگی و مکاشفات شخصیت اصلی کتاب را برای ما جذاب می کند. کسی که موضوع پایان نامه اش "مکالمات موسی و خدا"ست.
محسن پارسا- سی و چهار ساله- مجرد- فارغ التحصیل دکترای تخصصی از دانشگاه پرینستون امریکا در رشته ی فیزیک کوانتوم.
محسن پارسا و این دانشجو به هم گره می خورند و نویسنده به زیبایی این تلاش ها را نشان می دهد، این که علت مرگ چیست، و این که در انتها پایان نامه به سرانجام نمی رسد.
این اثر، فلسفه و جامعه شناسی و مذهب را به هم پیوند زده است و انسانی را که گم شده است، به دنبال خود و شناخت خدای خود ترغیب می کند.

نام کتاب: #اشعار_باب_مارلی
شاعر: #باب_مارلی
گروه ترجمه: #م_آزاد و #مانی_صالحی_علامه
ناشر: #نشر_آتیه
تعداد صفحات: ١٩٣
___
#رابرت_نستا_مارلی (شاعر و خواننده) متولد ١٩۴٧ در جامائیکا -کانون فحشا و تولید و توزیع مواد مخدر امریکا- بود. سال ١٩٨١، موسیقی جهان بزرگ ترین اسطوره ی #موسیقی_رگی  خودش رو از دست داد و #مارلی ٣۶ ساله مُرد. آواز رگی بیشتر شبیه زمزمه می مونه و به همین دلیل برای تمرکز و مراقبه مناسبه و خب این موسیقی در بالاترین سطح تکامل #موسیقی_راک قرار داره.
___
یکی از اشعار #باب_مارلی از این کتاب:
برایم گریه کن، آری!
تو از میان دلشکستگی ها باز می گردی
تو از میان درد و رنج باز می گردی
تو آن قطره های اشک تنهایی را می افشانی
بازتابِ بازیِ تقلب آمیزت
تو باید برایم گریه کنی، آری
حالا باید برایم گریه کنی
خدا می داند من چگونه از میان دلشکستگی ها گذشتم
خداوند، همان که مرا هدایت کرد، آری
و اکنون من کنارِ آبِ آرام هستم
تو باید برایم گریه کنی، آری!

نام کتاب: #سوء_تفاهم
نویسنده: #آلبر_کامو
مترجم: #جلال_آل_احمد
تعداد صفحات: ١١٨
___
از دید من جلال، آن هم جلالی که سعادت این را داشته که هم #بیگانه را ترجمه کند هم #سوء_تفاهم را، نه صرفاً به خاطر بازی های کلامیِ این #نمایش_نامه و یا این که داستانِ این اثر به زیبایی توسط #کامو در تیتر یک روزنامه ای که متهم رمان #بیگانه در حال ورق زدن است آمده، اقدام به ترجمه ی این اثر گرفته است. او دلیلی بزرگ تر از این حرف ها داشته که یقیناً یکی از آن ها چندبُعدی بودنِ نوشته های #کامو است؛ این که هربار که می خوانی‌شان، لایه ای از غبارِ پوشیده شده به تنِ کلماتِ کتاب خارج می شود و بیشتر از پیش جهان‌بینی #کامو را می بینی.
___
این #نمایش_نامه که برای اولین بار در سال ١٩۴۴ در #تئاتر_ماتورن_ها پاریس با صحنه گردانی #مارسل_هوران به نمایش گذاشته شد و دارای پنج نقش است (مارتا، ماریا، مادر، ژان، خدمتکار پیر)، پوچیِ #کامو را در مسافرخانه ای در چکسلواکی نشان مان می دهد. کارکنان این مسافرخانه، مشتری هایشان را می کشند و در دریا می اندازند (!) و حال در حالِ نقشه کشیدن برای مردی هستند که قرار است برای اسکان نزد آن ها بیاید و ادامه ی ماجرا.
___
جلال ترجمه ی ای اثر را به تاریخ چهارشنبه ٢٢ تیر ١٣٢٨ در آبعلی به پایان رساند؛ اما ترجمه هایی دیگر توسط #خشایار_دیهیمی و نیز #مهوش_قویمی نیز موجود است.

نام کتاب: #گفتگو_های_تنهایی (بخش دوم)
نویسنده: #دکتر_علی_شریعتی
ناشر: #مؤسسه_انتشارات_آگاه
تعداد صفحات: ۵٠۴
___
هرچه پراکندگی های بخش اول و این که از هرجا و هیچ‌جا (!) سخن می گفت، آدم را گاهاً خسته می کرد، بخش دوم یک‌دست تر و متوازن‌تر است. اکثر نوشته های این بخش یا از زبان #شاندل نوشته شده است، یا خطاب به #شاندل. این دانشمند فرضی، ساخته و پرداخته ی ذهن #شریعتی بود برای این که راحت‌تر بتواند حرف هایش را بزند. او می گوید #شاندل تونسی است و وصیت کرده است همه ی کتاب هایش را با خودش دفن کنند تا چشم کسی به جوهر خودکارش نیفتد (!) اما این ها همه برای خاطر این بوده است که در قالب شخصیتی مجازی، حرف های "خیلی‌حقیقی" را که هر گوشی تابِ شنیدن‌اش را ندارد، بازگو نماید.
#شاندل در زبان فرانسوی یعنی شمع، و شمع یعنی:
ش: شریعتی
م: مزینانی
ع: علی
این ترفند، به نحوی دیگر توسط دکتر مورد استفاده قرار گرفت؛ و آن هم زمانی بود که ساواک در پِیِ ایشان بود. ایشان برای خروج از عنوان فامیلی اش (#شریعتی_مزینانی) تنها #مزینانی را ذکر می کند و به راحتی از کشور خارج می شود.
یکی از برگ‌برنده های این اثر در مقایسه با بخش اول، متنوع بودن متون است. برخی متن ها را می بینیم که #نمایش_نامه هستند (گرچه گویا دکتر تلاش کرده اینطور نباشد!) و برخی دیگر در حُکم #داستان_بلند هستند و...

نام فیلم: #کیمیا_و_خاک
گروه فیلمنامه: #عباس_رافعی و #بهرام_صحیحی
تهیه کننده و کارگردان: #عباس_رافعی
با بازیِ #حامد_بهداد
مدت زمان: ١ ساعت و ٢٣ دقیقه
___
اجازه نمی دم بری! نادر، ما به اندازه ی کافی تاوان دادیم: پدربزرگت، عمو مرتضی، بابات. بسّه. بسّمه. تا کِی؟!
___
آبان ۵٧ است و بحبوحه ی انقلاب. پروازِ فرانسه قرار است بپرد و این‌که این آخرین سفر به آن کشور است. آدم هایی مختلف با مشکلاتی مختلف سر راه قرار می گیرند و زندگی شان به هم گره می خورد.
#حامد_بهداد -که در لباس یک آخوند ایفای نقش می کند- موظف شده *قرآنی* که توسط مراجع و بزرگان دینی مُهر و موم شده است و نشان از حمایت از انقلاب را دارد، برساند به دست روح اله خمینی در فرانسه.
پسر جوانی که در صرافی کار می کند، معشوقه ای دارد در پاریس و برای همین است که خودش را به آب و آتش می زند تا هرطور شده یک بلیط و پاسپورت قاچاقی یا دزدی جور کند تا خودش را به یارش برساند. در ادامه به نحوی پاسپورت و بلیط را جور می کند.
در سکانس پایانی، در حالی که #بهداد شناسایی شده است و در حال دستگیر شدن است، *قرآن* را به جوان عاشق می سپارد تا ببرد پاریس. #بهداد دستگیر می شود و *قرآن* روی زمین نمی ماند.

I always wonder to what extent the artist aims to depict the reality of a scene. Painters capture only one frame of reality and nothing before or after it.
For #24_frames, I started with famous paintings but then switched to photos I had taken through the years.
I included minutes of what I imagined might have taken place before or after each image that I have captured.
#abbas_kiarostami
___


#٢۴_فریم، آخرین فیلم #کیارستمی است که خودِ ایشان موفق نشد نسخه‌ی کامل و نهایی‌اش را ببیند، زیرا که بخش‌هایی از تولید فیلم همراه شد با دوره‌ی بیماری و نقاهت #کیارستمی، نقاهت و بیماری‌ئی که آنقدر ادامه پیدا کرد که نهایتاً اتمام فیلم را به دوش پسر بزرگش (#احمد_کیارستمی) انداخت.
#٢۴_فریم از ٢۴ فیلم کوتاه چهار و نیم دقیقه‌ای تشکیل شده است که در آن‌ها چیزی که مشاهده می‌کنیم، جان‌بخشی به تصاویری ثابت است. این تصاویر، عکس‌هایی است که کیارستمی طی مدت ۴٠ سال عکاسی با دوربینش ثبت کرده است. و از همین خاطر است که این فیلم آدم را یاد فیلم #جاده_های_کیارستمی (#جاده_ها) می‌اندازد؛ و نیز به یاد فیلم #پنج (#پنج_برداشت_بلند_تقدیم_به_ازو) .
#ژان_بروکس (منتقد سایت #گاردین) پس از دیدن این فیلم گفت "#کیارستمی کسی بود که گفت 'صندلی‌های سینما باعث می‌شوند مخاطب تنبل بشود و علامت سؤال بخشی از نشان‌گذاری زندگی است!' حالا او یک سال پس از مرگش با یک پروژه‌ی حیرت‌انگیز برگشته است. در حقیقت او و فیلمش کَن را به پایان رسانده‌اند! من به این فیلم چهارستاره می‌دهم."
#مظاهر_سبزی
___
نام فیلم: #٢۴_فریم
طراح و کارگردان: #عالیجناب_عباس_کیارستمی (به یاریِ #احمد_کیارستمی و #چارلز_گیلبرت)
مدت زمان: ١ ساعت و ۵٣ دقیقه

جمع بندی دوره ی چهارجلدی کتاب #یادداشت_ها
نویسنده: #آلبر_کامو
گروه ترجمه: جلد اول (١٩۴١-١٩٣۵)، جلد دوم (١٩۵١-١٩۴٢)، جلد چهارم (یادداشت های سفر) : #خشایار_دیهیمی ؛ جلد سوم (١٩۵٩-١٩۵١) : #شهلا_خسرو_شاهی
انتشارات: #نشر_ماهی
تعداد صفحات: در مجموع ٩٣٠ صفحه
_
روزنوشت، سفرنامه، یادداشت های پراکنده و طرح خام نمایش نامه ها و رمان ها؛ درون مایه ی اصلی این کتاب هاست.
در جلدهای اول، دوم و سوم، آنچه می خوانیم ما را بیشتر با طبیعت‌دوستی و نوع‌دوستی #کامو آشنا می کند و برخلاف آثارش که آغشته به پوچی است (گاه پنهان و گاه عیان)، در یادداشت هایش اصلاً این تفکر وجود ندارد و همه چیز به سادگی قابل فهم می باشد؛ که علت آن به احتمال زیاد این است که #کامو در یادداشت های در پِیِ آن نیست که به کسی چیزی بیاموزد، بلکه آموخته ها و تجارب خود را بر روی کاغذ پیاده کرده است. در جلد چهارم، بیشتر با سفرهای #کامو برای اجرای تئاتر از نمایش نامه هایش، سخنرانی هایش و تجلیل از او، همراه می شویم.
او گاه طلب مرگ می کند (!)، گاه از هم‌کوپه ای زیبایش می گوید، گاه به بیماری زُکام‌اش اشاره می کند، و گاه فوتبالیستِ خوب بودنِ خودش را به رُخ می کشاند.
هرچه که هست، این چهار جلد کتاب، مخصوص عاشقان ادبیات -به خصوص شیفتگان #کامو- و به خصوص شیفتگان سادگی -مخصوصاً عاشقان نامه‌نگاری و یادداشت‌نویسی روزانه- است.