🌷به مناسبت ۱۵ اکتبر، روز جهانی نابینایان (عصای سفید)
مظاهر.نوشت ۱: برای اینکه این متن واقعی باشه، یک هفته بین دانشجویان نابینای خوابگاه زندگی کردم و هرچی که میخونین تماما حرفهای خود این دوستان است. من این متن رو ننوشتم، من این متن رو زندگی کردم.
مظاهر.نوشت ۲: ایده را حسین داد.
.
هرکسی که توی زندگی چرایی داشته باشه، با هر چگونگی کنار میاد. خیلیها فکر میکنن نابینا بودن یه دنیای دیگه ست، در حالیکه نابینا بودن یعنی انسان منهای دیدن. تو خودت رو در نظر بگیر با تمام ویژگیهای شخصیتیت مثل حساسیتها و خشمها و ...، حالا خودت رو منهای دیدن کن، میشی من. شما فوتبال میبینی و میگی ایول دریبل زد، اما من فوتبال گوش میکنم و میفهمم که یه بازیکن رو پشت سر گذاشت، حالا با روشی که شما بهش میگین دریبل! تا بگی لپتاپ چون لمسش کردم میفهمم منظورت چیه، تا بگی یخچال چون لمسش کردم میفهمم منظورت چیه، تا میگی هواپیما چون صداش رو شنیدم میفهمم منظورت چیه؛ میخوام بهت بگم من همهچی رو شخصیسازی کردم برای خودم و همه افراد نابینا همینطور هستن.
.
همونطور که تو ممکنه حساس باشی و دوستت نه، ما افراد نابینا هم با همدیگه تفاوت داریم. مثلا شاید یکیمون دوست داشته باشه بهش کمک کنی تا آدرس مورنظرش رو پیدا کنه و یکی دوست نداشته باشه. توی جواب این سوالت که اگه بینایی داشتم دوست داشتم چی رو میدیدم، باید بگم "مادر برای من با صداش تعریف شده و پیر شدنش رو از روی صدا و لحن گفتارش متوجه میشم و دلتنگی ندارم برای دیدن چهرهاش، ولی کسی که بینا بوده و بعد نابینا شده مطمئنا دلش برای مادرش تنگ میشه. من اگه بتونم ببینم، دوست دارم همهچی رو ببینم، هم مادرم هم این گل خوشبو هم همین پتویی که زیرمون انداختیم."
.
فرق جامعه ما با جوامع دیگه اینه که اونها پرسش دارن، ما پاسخ داریم و برای همینه که توسعه فکری پیدا نمیکنیم. جامعه پرسشگر نیست، جامعه از من نمیپرسه تو چی هستی و چی نیستی. جامعه داره من رو تعریف میکنه، پیش از اون که از من بخواد خودم خودم رو توضیح بدم. "ندیدن" توی زندگی من حل میشه، من با اینکه نمیتونم نور رو تشخیص بدم و نمیتونم رنگ رو تشخیص بدم کنار میام و مسئله ذهنیم نیستن. اما وقتیکه همه زندگی من تحت تاثیر این ندیدن قرار میگیره و بسترهای مناسب برامون فراهم نیست شرایط سخت میشه.
.
یاد گرفتن رنگها برای من مثل یادگیری زبان انگلیسیه. تو الان بهم بگی این پیرهنم چه رنگیه، چندروز دیگه یادم میره چون من فقط اسم رنگها رو میدونم ولی چون ازش استفاده نمیکنم فرار هست و از ذهنم میره. من پیرهنی که دوست دارم رو نه با رنگش، که با خاص بودن دکمههای سرآستینش پیدا میکنم.
.
در مورد خواب دیدن نظرم اینه که خواب ادامه بیداریه. من توی خواب میبینم دارم موتورسواری میکنم ولی اونطوری نیست که توی خواب بفهمم بینا هستم یا نابینا.
.
مگه قرار نیست مدرسه نمود کوچیکی از جامعه باشه؟ پس چرا به من که معلم هستم اجازه داده نمیشه به افراد بینا تدریس کنم؟! اگه این اتفاق برای خود اون دانشآموز و یا در آینده برای همسرش افتاد و نابینا شد چی؟ اگه نابینا بودن مختص یک گروه از آدمها هست، ما میتونیم مثل هیتلر اینها رو بکنیم توی اتاق گاز تا تموم بشن و جامعه اوکی بشه. آدمهایی هستن که با مسائلی ریز میرن به سمت خودکشی، و علتش اینه که ماها رو ندیدن. اون شخص فکر میکنه الان که این مشکل برام پیش اومده زندگیم تموم شده و حق هم داره ها (!) چون هیچ جایی من و امثال من رو ندیده. اگه کسی با افراد نابینا تعامل داشته باشه، اگه همچین اتفاقی برای خودش بیفته مطمئنا براش دشواره ولی نابودکننده نیست.
.
حالا چرا گیر دادی به چشم ما؟! جامعه اگه سکوت کنه من خودم رو نشون میدم. جامعه یه گروه درست کرده به نام نابینایان، ما رو گذاشته کنار همدیگه و یه سری امکانات محدود بهمون داده و گفته حوزه کار تو همینه، همین باش و از محدودهات هم بیرون نیا! بعد اونوقت شما از من میپرسی آرزوی دیدن چه چیزی رو داری؟! چرا اصلا این نگاه وجود داره که آدمها به خودشون اجازه میدن از افراد نابینا این سوال رو بپرسن؟! تو اگه کور بشی دوست داری قبل از کور شدنت چه چیزی رو ببینی؟!
.
#مظاهر_سبزی | #روز_جهانی_نا_بینایان | #دانشگاه_تهران | #کوی_دانشگاه_تهران
- ۲۵ مهر ۹۸ ، ۲۱:۳۵