وبلاگ من

...

۱۵۱ مطلب با موضوع «کتابخانه مظاهر» ثبت شده است

نام کتاب: #هیچ_دوستی_به_جز_کوهستان
نویسنده: #بهروز_بوچانی
ناشر نسخه ی فیزیکی: #نشر_چشمه
ناشر نسخه ی مجازی: #فیدیبو
ارائه ی نسخه ی صوتی: #رادیو_گوشه (کتابخوان: #نوید_محمد_زاده،
آهنگساز: #بامداد_افشار، کارگردان: #پوریا_عالمی، مدت زمان: ١٠ ساعت و ٣٨ دقیقه)
___
"مهاجرت برای ساختن دنیایی بهتر"
این جمله، تمامِ کتاب #بوچانی است. آدم هایی دل‌زده از کشور و وطن مادری شان عازم استرالیا شده اند و کشتیِ معلّق در اقیانوس است که ثابت می کند چه کسی در تصمیمش قوی است و حساب شده، چه کسی روی هوا تصمیم به مهاجرت گرفته است.
کتاب یک #اتوبیوگرافی (زندگی‌نامه ای که خودِ نویسنده از زندگی اش می نویسد) است و به شرح حال مهاجرانی از کشورهای مختلف می پردازد که به دفعات متعدد برابر بغض ها و اشک هایشان ایستاده اند، تا به دنیایی بهتر برسند.
آدم هایی که در دنیای فکریِ خود، اسطوره و قهرمان اند، اما حال باید به جزیره ی مانوس تبعید شوند چون دولت استرالیا مرزهایش را به روی آن ها بسته است!
___
این کتاب در سال ٢٠١٨ برنده ی بهترین جایزه ی ادبی استرالیا شد و مدتی بعد، بهترین جایزه #اتوبیوگرافی سال را نیز از آنِ خود ساخت. #بهروز_بوچانی -نویسنده ی خوش‌قلمِ #کورد ایرانی- دقیقاً مشابه این جمله ی #آلبر_کامو که می گوید "من عصیان می کنم پس هستم" عمل کرده است و وقتی در ایران روزنامه نگار بوده و نوشته هایش زیر تیغ #سانسور می رفته است، سختی های این سفر را به جان خریده تا به جائی برسد که برای حریم و حرمت "قلم" ارزش قائل باشند و آن را به سیاست، مذهب، جنسیت و... آلوده نکنند، و آزادش بگذارند. او ۵ سال در مانوس زندانی بوده و در این اثر زیبا، به زیبابی تمامِ آن اتفاقات جان‌کاه و آن روزهای سخت را شرح داده است. #بوچانی پس از انتشار این کتاب، با اِعمال فشار توسط دستگاه های بین المللی آزاد شد و در حال حاضر شهروند نیوزیلند است و در یکی از دانشگاه های معتبر استرالیا مشغول به تحصیل؛ هم آزادی قلمش را یافته است هم آزادی روحی سرگردان و آشفته.

نام کتاب: #ترمه
شاعر: #نصرت_رحمانی
ناشر: #سازمان_انتشارات_اشرفی
تعداد صفحات: ١٨٣
_______
چشم‌اش به دردناکی شب‌ها بود
شب‌های دَم‌گرفته‌ی طوفانی
زیبائیِ غمین غریبی داشت
چون #ترمه های کهنه‌ی ایرانی
.
تابوت سینه‌اش تهی از دل بود
یخ بسته بود جوی نگاه از او
گوئی که سایه‌های فراموشان
ماسیده بود بر تن راه او
.
محراب بسترش چو دل من بود
خونین و غیر دیده و شهوتناک
آنجا خدا ز ترس گنه‌کاری
کوبیده بود زانوی غم بر خاک
.
با جادوی شراب به خوابم بست
بازوی گرم بر تن سردم بافت
معتاد خون تلخ شیاطین بود
دردا، که سر در رگ خشکم یافت
.
آن شب درید سینه‌ی مردی را
مردی که شادمانی‌اش از غم بود
مردی که دربدر پی خود می‌گشت
مردی که قفل‌بان جهنم بود
.
چشم‌اش به دردناکی شب‌ها بود
شب‌های دَم‌گرفته‌ی طوفانی
زیبائیِ غمین غریبی داشت
چون #ترمه های کهنه‌ی ایرانی

نام کتاب: #آس_و_پاس_های_پاریس_و_لندن (#آس_و_پاس_ها)
نویسنده: #جورج_اورول
مترجم: #زهره_روشنفکر
ناشر: #انتشارات_مجید
تعداد صفحات: ٢٣٩
___
این اثر #اورول با آثار دیگر او تفاوت عمده ای دارد. این اثر چنانکه خود او هم در آخر آن می گوید، یک دفتر خاطرات روزانه است که در مدت اقامت نویسنده در پاریس و لندن نوشته شده است. #جورج_اورول چهره ی واقعی  فقر و نداری را نه تنها دیده؛ بلکه آن را لمس کرده و در آن دست و پا زده است. او که خودش در برمه مدتی شغل دولتی داشته و یا به عبارت بهتر، پلیس بوده است؛ اکنون در کشور خودش، انگلستان، مجبور است کاری کند تا گرفتار قانون نشود.
در این اثر، #اورول با وجود ثبت خاطراتی شخصی، به انتقاد از فقر و نداری آدم هایی از اقشار پایین‌دست جامعه می پردازد و چهره ی بی رحم و ستمگرانه ی آن را می نمایاند. او همچنین طرز تلقی و باورهای مردم را نسبت به آواره های لندن نقد می کند و آن ها را نادرست و در نتیجه ی تبلیغات و وجود قوانین موجود می داند که باعث چنین نتیجه گیری ئی در ذهن مردم جامعه شده است.
در پاریس، پس از آن که مدتی رنج گرسنگی را متحمل می شود، به کار ظرف شویی می پردازد؛ کاری بسیار طاقت فرسا و سخت که چنانکه خود می نویسد، حتی لحظه ای استراحت ندارد و مواقع فراغت او زمانی است که وقت خوردن غذا فرا می رسد؛ ولی در یکی از جاهایی که کار می کند حتی جایی برای نشستنش هم وجود ندارد.
او همچنین از وضعیت نظافت و کثیفی رستوران ها و هتل های پاریس و نیز وضعیت و امکانات موجود در مسافرخانه های معمولی لندن و خوابگاه های عمومی و نوانخانه های انگلیس شکایت می کند و مقررات و قوانینی را که بر آن ها حاکم است، به باد انتقاد می گیرد؛ البته او راه هایی را هم برای بهبود بخشیدن به وضعیت این اماکن ارائه می دهد و دولت را در این باره مقصر می داند که جای وضع قوانین غیرکاربردی که برای ساکنان این چنین جاهایی هیچ فایده ای ندارد؛ باید قوانینی در جهت بهبود وضعیت آن ها و فراهم آوردن امکانات مناسب و غذای مناسب برای رفاه و راحتی ساکنان آن ها تدوین و به طور جدی در جهت اجرای آن، پیگیری کند.
او همچنین مسئله ی فقر و نداری را محدود به یک مکان و زمان خاص نمی داند و می گوید که در هر کشوری این معضل بزرگ اجتماعی وجود دارد و باید چاره ای در جهت رفع این ناهنجاری اندیشیده شود و نیز ذهن مردم را از اعتقاد به وجود هیولاهای خیابانی و آواره ها تلطیف کرد و به این جهت سوق داد که آن ها هم آدم هایی عادی اند و تنها شرایط بد و نداشتن کار و درآمد باعث شده تا آن ها به چنین سرنوشتی دچار شوند.

نام کتاب: #میعاد_در_لجن
شاعر: #نصرت_رحمانی
گردآوری: #جهانگیر_سایانی
ناشر: #مجله_اینترنتی_آوای_بوف
تعداد صفحات: ۵۶
_______
یک خنده ملیح
کمی شرم
به... به... چه سورپریزی
نیم رخ
نه... اینطور خوب نیست
یک لحظه... آه
تیک، تک
بسیار خوب
خواننده ی عزیز آزاد باش
با نور خوب و زاویه ی مرغوب
عکسی از آنجناب گرفتم
و با این عکس یک لحظه ی عبث ز زندگی ات را
تثبیت کرده ام
اما، در این میان حماقت خود را نیز
تأیید کرده ام

#دارن_هاردی ۴٩ ساله، کتاب #اثر_مرکب رو سال ٢٠١٠ منتشر کرد. این اثر، به بررسی اثر تجمّعی کارهای کوچیک روزانه در درازمدت می‌پردازه و حُسن‌ش اینه که مشابه اکثر کتب روانشناسی نیست که به ذکر جملات انگیزشی بسنده کنه و بگه هر روز بلافاصله بعد از بیدار شدن از خواب، سه لیوان آب وِلرم بخور و جلوِ آینه قدّیِ خونه‌تون وایستا و ١٢ بار بگو "هی پسر! امروز می‌ترکونی! آره! تو، تووو، تووووو!" یا نمی‌گه قبل خواب چشم‌هات رو ببند و هِدست بزن و یه موسیقی بی‌کلام بزار و فکر کن سوار BMW شدی و داری می‌گازونی و توی تک‌تک ایالت‌های امریکا یه پِنت‌هاوس داری!!!
___
شروع کتاب، مُهر تأیید قلمِ #هاردی هستش، جائی که از گذشته‌ی خودش می‌گه و این که پدرِ ورزشکارش هر روز صبحِ زود شروع به ورزش می‌کرد و #دارن ِ کوچولو با شنیدن صدای وزنه‌ها از خواب بیدار می‌شد. #هاردی از شلوغی‌های برنامه‌ی روزانه‌اش می‌گه و تمام تجربیاتش رو می‌ریزه توی کتاب.
___
👍👍👍چیزی که از این کتاب می‌شه فهمید رو می‌شه توی دو سه جمله خلاصه کرد: هر روز برای چند کار مهم زندگی‌تون که توی اولویت هستن، تا جائی که می‌تونید وقت بزارید، حتی شده ١٠ یا ٢٠ دقیقه. در انتها، پس از یک ماه، پس از دو ماه، و یا وقتی که سالنامه‌تون روز آخر سال رو نشون می‌ده می‌بینید که تلاش‌هاتون به ثمر نشسته و قطره قطره جمع کردید دریا شده :)
___
نام کتاب: #اثر_مرکب (آغاز جهشی در زندگی، موفقیت و درآمد شما)
نویسنده: #دارن_هاردی (با نوشتاری از #آنتونی_رابینز)
مترجم ها: #لطیف_احمد_پور و #میلاد_حیدری (مقدمه: #محمد_مهدی_ربانی)
گوینده: #بهار_ملائی
ناشر: #ثروتمندان_خود_ساخته

نام کتاب: #معصومه_شیرازی
نویسنده: #محمد_علی_جمالزاده
تعداد صفحات: ١١٨
_______
معصومه، دختری ساده از سمیرم شیراز است که طی اتفاقاتی وارد محیطی تازه می شود، روند تغییرش شروع می شود و رو به استعمال مشروب و مخدر می کند و سر از روسپی خانه ها در می آورد.
داستان را #جمالزاده از جائی شروع می کند که این زن در دادگاه عدل الهی حاضر شده و قرار است به پرونده اش رسیدگی کنند.
نویسنده، زندگی این زن را در چهار بخش با تمام پیچ و خم ها و سختی هایش برایمان شرح می دهد، در انتها مجدد صحنه را به محضر خدا می برد و به او می گویند از جانب حق پیام رسیده از تمام آن ها که در حقت بدی کرده اند انتقام بگیر. زن تمام مسبّبان بدبختی اش را می بخشد و برای مرتبه ی چندم این شعر از #خیام به گوش مان می رسد که:
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی، هر لحظه به دام دیگری پا بستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم، اما تو چنان که می نمائی هستی؟!

نام کتاب: #سنگی_بر_گوری
نویسنده: #جلال_آل_احمد
تعداد صفحات: ٣٣
_______
اعتراف‌نامه‌ی جلال!
_______
این کتاب تا زمان زندگی #آل_احمد منتشر نشد و پس از آن توسط #شمس_آل_احمد به چاپ رسید. به سبک اتوبیوگرافی است، چیزی که #آل_احمد استاد آن است.
علت چاپ نشدن کتاب، این است که به #سترونی (عقیم بودنِ) #آل_احمد و بچه دار نشدن او و #سیمین_دانشور اشاره می کند و تمام اتفاقات تلخ و زننده ی بچه نداشتن را به زیبایی نشان داده است. یکی از برگ های برنده ی کتاب (به نظر من)، این است که به سایر اتفاقات اطراف هم گریز می زند. ذهن نویسنده یک جا بند نمی شود و مدام از این شاخه به آن شاخه می پرد.
جملات کتاب کوتاه است و با تشویش عجیبی نوشته شده است و برخی می گویند الهام گرفته از اتوبیوگرافی #سارتر است.
چیزی که هست، جلال به خوبی و رسایی در ۶ فصل مونولوگ‌وار با ما درد دل می کند و در انتها به احترام همسرش، سیمین، این نوشته ها را منتشر نمی کند که مبادا ناراحت‌تر نشود؛ نوشته هایی که سیمین آن را حدیث نفس می خواند و خودِ جلال، اعترافی تلخ!

نام کتاب: #سرزمین_جذامی_ها
نویسنده: #بهمن_انصاری
ناشر: #انتشارات_آرون
تعداد صفحات: ١٠٨
___
مجموعه ای از #داستان_کوتاه_کلاسیک، #داستان_کوتاه_پست_مدرن و #شب_نوشت ها.
محوریت اصلی داستان ها: زندگی کارگران، کودکان کار، زنان، روشنفکرانِ سرخورده؛ و در یک کلام فرودستانِ جامعه است.
___
#داستان_کوتاه های #پست_مدرن از این کتاب : "خون سیاه" پیرمردی که آرامش ندارد و منفی بافی اش قدرت مشاهده ی خوشبختی دیگران را از او گرفته. "جنگل مرگ" تدفین یک دختربچه در جنگلی مخوف. "مردی که مُرد" یک مرد تهیدست، در حال فکر کردن به فقر شرافتمندانه اش، زیر آوار خانه اش می میرد! "فال فروش" مردی ناامید، زمانی که صدای دخترکی فال فروش را می شنود از سر ترحم فالی از او تهیه می کند، اما وقتی دختر به او می گوید این پول آقاست، پولی هم به خودم بده، حال و روزش بدتر از خرابی های قبلی می شود. "هیچ" مردی که در برابر دردهایش ناتوان شده است، سعی می کند با فکر کردن به هیچ، خودش را آرام کند. "خانواده" افکار آشفته ی یک بیمار که به انواع و اقسام عشق ها و خانواده ها گریز می زند. "معمولی" شخصی که از معمولی بودن طرز تفکر و زندگی اش خسته شده است، تصمیم به عصیان علیه این پدیده می گیرد، اما وقتی معمولی بودن رنگ چشم های معشوقه اش به یادش می آید، روزی معمولی را در آغوش می کشد."مرگ" خودکشی یک جُغد! "ویولون" زن نوازنده ای که از سمت هیچ کس درک نمی شود. "دوزخ" به هم ریختن مکانیسم زمین و شکلی دوزخی به خود گرفتن. "نان" شخصی که با فلسفه ی وجودیِ خودش کنار آمده، یک روز به این فکر می کند که چرا باید غم فقر دیگران را بخورد!
___
#داستان_کوتاه های #کلاسیک از این کتاب : "مرد شلخته" شلختگی های شغلی یک فرد تعمیم یافته و همه ی زندگی اش را بر هم زده است. او هرچه تلاش می کند نمی تواند شرح حال خودش و زمانه اش را برای آیندگان بنویسد. "غیرت" غیرتی که مسبب ظلم بر یک زن و دار زدنِ او می شود. "انتحار" مردی خَیّر، از دیگران خیری نمی بیند و انتحار می کند! "شرف مخلوقات" نشان دادن اختلافات طبقاتی. "ضعیفه" اختلاف زناشویی مرد و زن، به این نحو که زن می میرد و پیرمرد در حال مشاهده ی اخبار، به حال و روز خراب خود و مملکت رو به زوالش افسوس می خورد. "یارو" عاشقی که فکر کردن به یار را مقدس تر از داشتنِ او در کنار خود می پندارد!" آقای ب" فردی که گمشده اش را نمی یابد و تمام تلاشش به بن بست رسیده است، یک روز آن گمشده را در وجود خویش می یابد! "نحسی فطری" زندگی ئی که طلسم شده است و با هیچ تلاشی سر به راه نمی شود. "ناقوس مرگ" سؤال یک دختر از پیرمرد پیرامون عشق و پاسخ دادن پیرمرد، که با عشق شروع، با عشق و مرگ ادامه و با مرگ خاتمه می یابد. "شاعر دیوانه" شاعری که از دوستانش جدا افتاده، یک روز در خیابان در حال قدم زدن، خاطرات خوب دوران گذشته اش را مرور می کند؛ و جای خالی شان را با فکرهایش پُر.
___
#شب_نوشت ها: ٢٠ یادداشت کوتاه با محتواهای مختلف.

نام کتاب: #مسلخ_روح
نویسنده: #بهمن_انصاری
ناشر: #انتشارات_منشور_سمیر
تعداد صفحات: ١٠٣
_______
این #رمان_پست_مدرن،. امروزی شده ی #بوف_کور است؛ نه این که کپیِ آن باشد؛ اما محتوا و فضا همان است. شخصی در پِیِ گمشده اش است و ما همراه او می شویم. نویسنده گاه زخم های روحی شخص را نشان مان می دهد، گاه مشکلاتش را با انسان ها بیان می کند، دردهای روحی هم یکی از موارد قابل ذکر است.
در این قبیل کتاب ها که درون مایه ای از نوع "جستجو" دارند، گاهی با رسیدنِ شخصیت اول کتاب به گمشده اش، گویا داستان به اتمام می رسد اما آن گفتگوها و خودخوری ها و عذاب های روحی و جسمی همچنان موجود است، که یقیناً در این اثر بر می گردد به این که جهان بینیِ نویسنده بر آن است که جهان و دردهایش، تا جهان برقرار است، برقرار است.
از ابتدای کتاب ناله می خوانیم، در میانه اش ناله می شنویم و در پایان نیز ناله می بینیم؛ و این یعنی "جهان" هم‌ارزِ ناله است! کتاب تمام می شود اما ناله های جهانی پایدار و موجود.

نام کتاب: #زرتشت_و_زرتشتیان
نویسنده: #بهمن_انصاری
ناشر: #انتشارات_آرون
تعداد صفحات: ٩٧
_______
از مهم‌ترین تحولاتی که باورها و اعتقادات ایرانیان را رشد داده و باعث پیشرفت در زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی گردید، رنسانس فرهنگی زرتشت بود. پیش از اتحاد قومیت‌های ایرانی و تشکیل امپراطوری هخامنشیان، زرتشت -مصلح بزرگ ایرانی- دست به یک رفورم عمیق مذهبی زده، به اصلاح باورهای قدیمی ایرانیان پرداخت و آیینی را برپا ساخت که بعدها به نام خود او، کیش زرتشتی نام گرفت.
کتاب دارای دو بخش است. در بخش اول کوشیده شده است تا تاریخ دین زرتشتی مورد کند و کاو قرار بگیرد و در بخش دوم تاریخ اجتماعی، سیاسی و فرهنگ زرتشتیان پس از ظهور اسلام بررسی شده است.