سرزمین جذامی ها - بهمن انصاری
نام کتاب: #سرزمین_جذامی_ها
نویسنده: #بهمن_انصاری
ناشر: #انتشارات_آرون
تعداد صفحات: ١٠٨
___
مجموعه ای از #داستان_کوتاه_کلاسیک، #داستان_کوتاه_پست_مدرن و #شب_نوشت ها.
محوریت اصلی داستان ها: زندگی کارگران، کودکان کار، زنان، روشنفکرانِ سرخورده؛ و در یک کلام فرودستانِ جامعه است.
___
#داستان_کوتاه های #پست_مدرن از این کتاب : "خون سیاه" پیرمردی که آرامش ندارد و منفی بافی اش قدرت مشاهده ی خوشبختی دیگران را از او گرفته. "جنگل مرگ" تدفین یک دختربچه در جنگلی مخوف. "مردی که مُرد" یک مرد تهیدست، در حال فکر کردن به فقر شرافتمندانه اش، زیر آوار خانه اش می میرد! "فال فروش" مردی ناامید، زمانی که صدای دخترکی فال فروش را می شنود از سر ترحم فالی از او تهیه می کند، اما وقتی دختر به او می گوید این پول آقاست، پولی هم به خودم بده، حال و روزش بدتر از خرابی های قبلی می شود. "هیچ" مردی که در برابر دردهایش ناتوان شده است، سعی می کند با فکر کردن به هیچ، خودش را آرام کند. "خانواده" افکار آشفته ی یک بیمار که به انواع و اقسام عشق ها و خانواده ها گریز می زند. "معمولی" شخصی که از معمولی بودن طرز تفکر و زندگی اش خسته شده است، تصمیم به عصیان علیه این پدیده می گیرد، اما وقتی معمولی بودن رنگ چشم های معشوقه اش به یادش می آید، روزی معمولی را در آغوش می کشد."مرگ" خودکشی یک جُغد! "ویولون" زن نوازنده ای که از سمت هیچ کس درک نمی شود. "دوزخ" به هم ریختن مکانیسم زمین و شکلی دوزخی به خود گرفتن. "نان" شخصی که با فلسفه ی وجودیِ خودش کنار آمده، یک روز به این فکر می کند که چرا باید غم فقر دیگران را بخورد!
___
#داستان_کوتاه های #کلاسیک از این کتاب : "مرد شلخته" شلختگی های شغلی یک فرد تعمیم یافته و همه ی زندگی اش را بر هم زده است. او هرچه تلاش می کند نمی تواند شرح حال خودش و زمانه اش را برای آیندگان بنویسد. "غیرت" غیرتی که مسبب ظلم بر یک زن و دار زدنِ او می شود. "انتحار" مردی خَیّر، از دیگران خیری نمی بیند و انتحار می کند! "شرف مخلوقات" نشان دادن اختلافات طبقاتی. "ضعیفه" اختلاف زناشویی مرد و زن، به این نحو که زن می میرد و پیرمرد در حال مشاهده ی اخبار، به حال و روز خراب خود و مملکت رو به زوالش افسوس می خورد. "یارو" عاشقی که فکر کردن به یار را مقدس تر از داشتنِ او در کنار خود می پندارد!" آقای ب" فردی که گمشده اش را نمی یابد و تمام تلاشش به بن بست رسیده است، یک روز آن گمشده را در وجود خویش می یابد! "نحسی فطری" زندگی ئی که طلسم شده است و با هیچ تلاشی سر به راه نمی شود. "ناقوس مرگ" سؤال یک دختر از پیرمرد پیرامون عشق و پاسخ دادن پیرمرد، که با عشق شروع، با عشق و مرگ ادامه و با مرگ خاتمه می یابد. "شاعر دیوانه" شاعری که از دوستانش جدا افتاده، یک روز در خیابان در حال قدم زدن، خاطرات خوب دوران گذشته اش را مرور می کند؛ و جای خالی شان را با فکرهایش پُر.
___
#شب_نوشت ها: ٢٠ یادداشت کوتاه با محتواهای مختلف.
- ۹۹/۰۵/۲۲