نام کتاب: #استخوان_خوک_و_دست_های_جذامی | نویسنده: #مصطفی_مستور | انتشارات: #نشر_چشمه | تعداد صفحات: ۸۲
.
مصطفی مستور، کسی که جزو معدود نویسنده هایی هست که طرفدارهاش واسه اش توی اینستا پیج ساختن و توی تلگرام کانال زدن؛ کسی که بعد از اتمام رشته ی مهندسی عمران، به خاطر علاقه اش به ادبیات رفت ادبیات خوند؛ کسی که همین تازگیا یه بیانیه داد و از اینکه موقع انتخابات طرفداری #حسن_روحانی رو کرده بود و بهش رای داده بود عذرخواهی کرد؛ کسی که با "استخوان خوک و دست های جذامی" که دومین رمانش بود برنده جایزه ادبی اصفهان به عنوان بهترین رمان در سال ۸۳ شد.
.
برشی از کتاب:
حالا ملول نشسته بود روی سینه ی عباس و داشت صورتش را مثله می کرد. بندر با پشت انگشتانش بخار روی شیشه را پاک کرد. هیکلش را جلو کشید و سعی کرد از شیشه ی جلو توی تاریکی را، آن جا را که ملول و عباس در هم آویخته بودند، ببیند. چیزی پیدا نبود و او باز به پشتی صندلی تکیه داد. 'و در صفت دنیا فرمود: به خدا سوگند که دنیای شما در نزد من پست تر و حقیرتر است از استخوانِ خوکی در دستِ جذامی (امام علی بن ابی طالب)'
.
یادداشت من:
یه ساختمان ۱۷ طبقه به نام برج خاوران که آدم های مختلفی داخلش هستن، شده موضوع این کتاب. دانیال با تیپ فکریِ فلسفی، پریسا ئی که توی یه مهمونی مورد تجاوز قرار گرفته، زندگی مشوّش محسن و سیمین، الیاس که پدر و مادرش دنبال مغز استخوان هستن برای پیوند و ... .
.
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر
- ۱۳ دی ۹۸ ، ۰۰:۵۵