وبلاگ من

...

۱۵۱ مطلب با موضوع «کتابخانه مظاهر» ثبت شده است

 نام کتاب: #استخوان_خوک_و_دست_های_جذامی | نویسنده: #مصطفی_مستور | انتشارات: #نشر_چشمه | تعداد صفحات: ۸۲
.
مصطفی مستور، کسی که جزو معدود نویسنده هایی هست که طرفدارهاش واسه اش توی اینستا پیج ساختن و توی تلگرام کانال زدن؛ کسی که بعد از اتمام رشته ی مهندسی عمران، به خاطر علاقه اش به ادبیات رفت ادبیات خوند؛ کسی که همین تازگیا یه بیانیه داد و از اینکه موقع انتخابات طرفداری #حسن_روحانی رو کرده بود و بهش رای داده بود عذرخواهی کرد؛ کسی که با "استخوان خوک و دست های جذامی" که دومین رمانش بود برنده جایزه ادبی اصفهان به عنوان بهترین رمان در سال ۸۳ شد.
.
برشی از کتاب:
حالا ملول نشسته بود روی سینه ی عباس و داشت صورتش را مثله می کرد. بندر با پشت انگشتانش بخار روی شیشه را پاک کرد. هیکلش را جلو کشید و سعی کرد از شیشه ی جلو توی تاریکی را، آن جا را که ملول و عباس در هم آویخته بودند، ببیند. چیزی پیدا نبود و او باز به پشتی صندلی تکیه داد. 'و در صفت دنیا فرمود: به خدا سوگند که دنیای شما در نزد من پست تر و حقیرتر است از استخوانِ خوکی در دستِ جذامی (امام علی بن ابی طالب)'
.
یادداشت من:
یه ساختمان ۱۷ طبقه به نام برج خاوران که آدم های مختلفی داخلش هستن، شده موضوع این کتاب. دانیال با تیپ فکریِ فلسفی، پریسا ئی که توی یه مهمونی مورد تجاوز قرار گرفته، زندگی مشوّش محسن و سیمین، الیاس که پدر و مادرش دنبال مغز استخوان هستن برای پیوند و ... .
.
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر

#مرتضی_برزگر آی‌تی خونده و #نویسنده ست. برزگر #رمان #اعترافات_هولناک_لاک_پشت_مرده و #مجموعه_داستان #قلب_نارنجی_فرشته رو تالیف کرده.
.
قلب نارنجی فرشته، شامل ۱۰ #داستان_کوتاه است :
۱. #این_یک_داستان_نیست
۲. #کشو_بیست_و_هفتم
۳. #بیست_تومان_آزادی
۴. #آقای_نویسنده‌ی_عزیز
۵. #اشتباهی
۶. #این_پای_من_نیست !
۷. #روایت_نابهنگام_مردی_که_مرده_بود
۸. #چراغی_برای_شاه
۹. #اتوپسی
۱۰. #رانده‌شده
.
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر

#حامد_اسماعیلیون دندونپزشکی خونده و سال هاست مقیم کاناداست. کسی که توی آخرین پست اینستاگرامش نوشت "من نویسنده ام و اینستاگرام وقتم رو می گیره، توی فیس‌بوک دنبالم بگردید!" و برای همیشه از اینستا رفت. کسی که دوبار برنده ی #جایزه_گلشیری شد، یه بار به خاطر رمان #دکتر_داتیس و یه بار به خاطر مجموعه داستان #آویشن_قشنگ_نیست .

.

برشی از کتاب:
داتیس اسم یکی از سرداران داریوش هخامنشی است. گفته اند که در جنگ ماراتن به دست یونانی ها کشته می شود، اما اطمینانی وجود ندارد. فرزندان او هم سرداران سپاه خشایارشا می شوند برای لشکر کشیدن به یونان.
'آهان. عجب داستانی هم دارد.'
'قشنگ است.'
می دانم تا بیرون بروم پشت سرم صفحه خواهند گذاشت و هرّوکرّ خواهند کرد.
'برای من تمام عمر مایه ی عذاب بود.'
'خب، بله. داتیس الماسی فرمودید دیگر؟'

.

یادداشت من:
این #رمان  شرح حال دکتر داتیسِ الماسی رو روایت می کنه که پا می شه می ره ساسنگ مطب بزنه. هم از دندونپزشکی داخلش می گه، هم اعتقادات مردم ساسنگ و بقیه جاهای کشور و کلی چیزهای دیگه که نویسنده به خوبی همه رو با هم ترکیب کرده. در انتها هم می رسه به چالش هایی که این دکتر واسه کاندید شدن توی شورای شهر داره.
.

#تنگسیر نوشته ی #صادق_چوبک هستش و فیلمی هم به همین نام با بازی #بهروز_وثوقی و به کارگردانی #امیر_نادری ساخته شده.
.
برشی از کتاب:
زنی خرد شده و سیاه پوش، خود را بر گوری تازه انداخته بود. زاری می کرد، و شَرِوه می خواند "دِلا پوشُم زِ هجرِت جامهِ نیل، نِهُم داغِ غمت چون لاله بر دیل. دَم از مهرت زنُم همچون دَمِ صبح، از این دم، تا دم صورِ سرافیل" آهنگ تلخ شَرِوه تو گوشش خورد و دلش آشوب افتاد. این زن هم داره خودش را برای شوهرش نابود می کنه. هیچ وقت از اینجا تکون نمی خوره. خیال می کنه مرده زنده می شه. هرکی رفت رفت. باز تو گوشش خورد "نمی پرسی زِ یارِ دلفگارت، که واکیان گذشت باغِ بهارت. تهِ یاد مُو در این مدت نکنُّی، نِدانم واکیان بی سر و کارت" دلش به هم خورده بود. بیخ حلقش به هم چسبیده بود و مثل اینکه تریاک رو زبانش مالیده بودند.
.
خلاصه داستان:
چندنفر پول زائرمحمد رو کشیدن بالا و این کار باعث شده زائرمحمد توی بندر انگشت نما بشه، به عنوان کسی که نمی تونه حقش رو بگیره. بعدِ دو سال هیشکی نیست پول بر باد رفته ی زائرمحمد رو بهش بده و همیشه با بد دهنی باهاش برخورد می کنن. نهایتا زائرمحمد برای انتقام اقدام می کنه و حاج عبدالکریم بزاز و شیخ ابوتراب برازجانی و آقا علی کچل وکیل و ابول گنده رجب رو می کشه. بومی ها بهش لقب "شیرمحمد" می دن و در انتها با خانومش و دوتا بچه اش در می ره.
.
یه داستان ساده، که با قلم  خوب صادق چوبک و هنر خوب امیر نادری، موندگار شده.

... صحبتش که به اینجا رسید، احساسات نوستالژیکش گل کرد. زمین فوتبال مغناطیسیش رو به همراه سوت داور و عروسک های کوچیک فوتبالیست آهنرباییش آورد، تا به شکل مجازی برای من تاکتیک تیم خیالیش رو تشریح کنه. توی همین مرحله بود که "هررا" روش های غیر عادی و عجیب خودش رو پیاده می کرد‌. "کلیمون" در این باره نوشته که "هررا" توپی رو به سوی تک تک بازیکن ها به نوبت پرتاب می کرد و فریاد زنان می گفت 'نظرت راجع به این بازی چیه؟ چرا برنده می شیم؟!' بازیکن ها هم باید فریاد می زدن و می گفتن 'برنده می شیم، چون می خوایم برنده بشیم' . در نهایت "هررا" این توپ رو به دست می گرفت و بازیکن ها دستشون رو به سمت توپ دراز کرده و فریاد می زدن 'این جام باشگاه های اروپاست، باید فتحش کنیم. این مال ماست. ها ها ها"
.
برشی از کتاب #فوتبال_علیه_دشمن | نوشته ی #سایمون_کوپر | ترجمه ی #عادل_فردوسی_پور
.
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر

#موهبت_کامل_نبودن نوشته ی #برنی_براون کتابی است که به ما گوشزد می کند ناقص بودنمان را قدر بدانیم و به ما راهکار می دهد که چطور با خودِ واقعی مان زندگی خوبِ مدنظرمان را بسازیم و از دنیای فکر و خیالِ خودنبودن بیرون بیائیم.
.
کتاب در ۱۰ سرفصل اصلی راه هایی برای نزدیک شدن به خود اصیل ارائه می دهد:
.
راهکار ۱ (پرورش اصالت) اگر خود واقعی مان نباشیم، هرچه تلاش هم بکنیم یک روز به بن بست می خوریم. این روز شاید فردا باشد شاید سال بعد، اما نهایتا می آید و خِفتِمان را می گیرد.
.
راهکار ۲ (پرورش شفقت به خود) وقتی که با خود مهربان تر باشیم و خود را بیشتر دوست بداریم، می توانیم کامل نبودنمان را بپذیریم و از این درگاه احساس آرامش گم شده ی خود را پیدا کنیم.
.
راهکار ۳ (پرورش روحیه ی تاب آوری) تاب آوری به معنای مقابله با ناملایمات است و این یعنی باید در برابر چالش های زندگی بیشتر هواخواه و هوادار خود باشیم و پشت خود را خالی نکنیم. افراد تاب آور هنر حل مسئله دارند، برخی از کارهایشان را به دیگران می سپارند، در مواجهه احساساتشان را کنترل می کنند، با دیگران مثل دوست و رفیق برخورد می کنند.
.
راهکار ۴ (پرورش شادی و شکرگزاری) شادی و شکرگزاری یعنی اینکه بدانیم تنها تنها نیستیم و مانند دانه های زنجیر به هم متصل هستیم و در کل به *خدا* متصل می شویم.
.
راهکار ۵ (پرورش شهود و ایمان) شهود راهی برای دانستن نیست، بلکه توان تحمل تردید و ابهام و تمایل به اعتماد کردن به راه های بسیاری است که طی آن بینش، شمّ درونی، تجربه، ایمان و استدلال خود را پرورش داده ایم.
.
راهکار ۶ (پرورش خلاقیت) اینطور نیست که بگوییم عده ای خلاق هستند و دیگران نیستند، باید بگوییم عده ای از خلاقیت خود استفاده می کنندو دیگران استفاده نمی کنند.
.
راهکار ۷ (پرورش بازی و استراحت) بازیِ حقیقی که برخاسته از تمایلات و نیازهای درونی ما باشد، تنها راه کسب رضایت و شادی پایدار در کار است.
.
راهکار ۸ (پرورش آرامش و سکون) اگر آرام بودن را در خانه ی پدری خود نیاموخته باشیم، بعید است که اولین پاسخ ما به موقعیت های اضطراب انگیز پرتنش همراه با آرامش باشد. آرامش ایجاد دیدگاهی عمیق و همه جانبه و هشیاری در مواجهه با واکنش های هیجانی است.
.
راهکار ۹ (پرورش کار معنا دار) کاری را انجام بدهید که به آن عشق و علاقه دارید، نویسندگی و یا خیاطی حتی اگر کم هم باشند ولی دوستشان داشته باشید، به شما انرژی و انگیزه می دهد.
.
راهکار ۱۰ (پرورش خنده، شادی و آواز) خندیدن از ته دل، آواز خواندن با صدای بلند و حرکاتی که گویی کسی ما را نمی بیند، تاثیری مثبت بر روح ما دارد

‍‍#نمایش_نامه ی #در_اعماق نوشته ی #ماکسیم_گورکی، تردید و تزلزل های آدم ها را در راز و نیازهایشان، امید و آرزوهایشان، شیوه ی زندگی شان و خشمشان نشان می دهد.
.
نظر من:
این نمایش نامه داره آینده ی پشت مه یه عده آدم رو نشون می ده، آدم هایی که هیچ کدومشون آینده ی مطلوبی ندارن و تسلیم شرایط نامطلوب جامعه شدن. فرقی نمی کنه "واسکا په‌پل" ۲۸ ساله باشی و دزد، یا "کواشینا" که پیراشکی می فروشه و حدود چهل سال داره‌، جامعه تعیین کننده ی آینده ی تو هستش. این اولین نمایش نامه ای بود که می خوندم، برای همین خیلی جاهاش رو نفهمیدم و نمی تونم خوب نظر بدم، نقد کردن هم پیشکش!
.
برشی از نمایش نامه:
ناستیا (چشم هایش را بسته و با آهنگ سرش را حرکت می دهد) طبق قراری که گذاشته بودیم ... نصف شب میاد به باغ تو آلاچیق ... من مدت هاست که منتظرش هستم. از وحشت و اندوه دارم می لرزم‌. اونم تمام بدنش داره می لرزه، رنگش پریده- مثل گچ دیوار، یک رولورم دستش است ...
ناتاشا (تخمه می شکند) اوهو، پس این درسته که می گن دانشجوها ناامید هستند.
ناستیا. با صدای وحشتناکی به من می گه "ای عشق پر بهای من"
بوف نف. ها ها ها، پر بها؟
بارون. صبر کن، اگر نمی خوای گوش نکن، بذار مردم دروغشونو بگن- خوب بعد
ناستیا. "ای عشق من، محبوبه ی من، والدین من با ازدواج من و تو موافقت نمی کنند. و بخاطر این عشق آن ها مرا به نفرین ابدی تهدید کرده اند‌". بعد او به من گفت "به همین دلیل من می خواهم به زندگی خود خاتمه بدهم". رولوری که دستش بود بی اندازه بزرگ بود. ده تا فشنگ داشت ... به من گفت "بدرود ای دوست مهربان و قلبی، من از حرف خودم بر نمی گردم. من بی تو نمی توانم زندگی کنم" من در جواب او گفتم "کراال ای دوست فراموش نشدنی من ..."
.

 #شازده_احتجاب به قلم #هوشنگ_گلشیری که به شیوه ی #جریان_سیال_ذهن نوشته شده ست رو خوش اقبال ترین کتاب #گلشیری می دونن. فیلمی هم به همین نام توسط #بهمن_فرمان_آرا ساخته شده. این کتاب رو با آثار #همینگوی هم‌سنگ و هم‌ارزش می دونن.
.
نظر من:
#داستان_نویسی اصلا کار آسونی نیست. مثلا در مورد همین #کتاب می گن #گلشیری تمام آثار مربوط به دوره ی #قاجار رو خونده و همه ی #موزه های مربوط به دوران #قاجار رو بازدید کرده. بهش می گن #زیستن_در_نزیسته_ها که #نویسنده باید انجام بده تا کتابش هیچ ایرادی نداشته باشه. یعنی اگه یه آدم عادی خوند و خوشش اومد، یه #خان_زاده هم خوند باهاش #احساس نزدیکی کنه‌. #گلشیری توی این کتاب از دو اسم تقریبا مشابه برای #شخصیت های #زن استفاده کرده (فخری و فخرالنسا) و علتش هم این بوده که می خواسته تمایل درونی فخری (که خدمتکار خونه ست) رو برای تبدیل شدن به فخرالنسا نشون بده، کاری که در ادامه ی #کتاب رخ می ده و می بینیم فخرالنسا شدن برای فخری چندان راحت هم نیست! به جز #شازده و فخرالنسا و فخری، مراد یکی دیگه از #شخصیت های کتابه که کارش آوردن خبر #مرگ #خاندان برای #شازده ست. اما حُسنی که شاید خیلی مهم نباشه، اما کسی‌عه که #ویلچر مراد رو هُل می ده، یعنی اگه نباشه مراد نمی تونه خبر مرگ برای #شازده بیاره، و این یعنی #گلشیری از کم اهمیت ترین #شخصیت ها هم به نحو احسن استفاده کرده‌.
.
برشی از #کتاب:
فخرالنسا برگشت و به #شازده نگاه کرد:
- هفده سالش بود. دست پخت جد کبیره، حتما.
و بلند و مردانه گفت:
- تا حالا چنین مُرالی نزده بودیم. حالمان فی الواقع خوب شد. نوکرها سه طاقه شال و دوتا اسب کرند با سیصدتومان پول ناز شست دادند.
خندید. با انگشتش زد به کاسه ی بلور. صدای شکننده ی بلور در متن آن همه تیک و تاک مثل جرعه یی آب بود، آبی سرد. باز زد. صدا بلندتر بود. عقربه ها می لغزیدند، کند و مطمئن. سینه خیز می رفتند تا به آن همه شماره نزدیک شوند و #فراش ها، یا #سربازها، و یا #رقاصه ها بیایند بیرون. و تیک و تاکشان باز آن صدای شکننده را بلعید. و فخرالنسا باز زد، با همان انگشت بلند و سفیدش. صدای بلور در میان آن همه صدا غلت خورد، دوید و اوج گرفت، پخش شد و تمام صداها را در بر گرفت. و بعد تنها صدای بلور بود که فرو می ریخت، که در تداوم نامنظم و سمج آن همه تیک و تاک تکه تکه می شد.

بعد از #صد_سال_تنهایی و #طریق_بسمل_شدن، #استونر سومین کتابی بود که تا نصفه‌ها خوندم و رهاش کردم. صد سال تنهایی و طریق بسمل شدن رو چون نمی‌فهمیدم گذاشتم کنار، استونر رو چون می‌فهمیدم!
.
استونر که توسط #جان_ویلیامز نوشته شده، داستان یه پسر جوونه که برای سر و سامون دادن به زمین های کشاورزی شون می ره دانشگاه تا کشاورزی بخونه، اما عاشق #ادبیات می شه و سال دوم تغییر رشته به ادبیات می ده، همون کاری که من همیشه توو زندگیم حسرت انجام ندادنش رو می خورم. این کتاب توو سال ۱۹۶۵ در دو هزار نسخه چاپ شد، اما حدود پنجاه سال بعد (یعنی سال ۲۰۱۳) پرفروش ترین #کتاب اروپا شد، در حالی که نویسنده اش فوت کرده بود و شاهد این موفقیت نبود! #رمان های #راسته_ی_قصاب_ها و #آگوستوس هم از آثار دیگه جان ویلیامزه.
.
جملات قشنگ کتاب:
. مادرش زندگی را با صبر یکی می دید، گویی زندگی یک لحظه ی بسیار طولانی است که او باید تحملش کند.
. اسلونه با شادابی گفت "آقای استونر، این عشقه. شما عاشق شدید، به همین سادگی"
. آینده را وسیله ای برای تغییر می دید نه هدف تغییر .
. چشم هایش بسیار درشت بودند و رنگ آن ها کمرنگ ترین آبی ای بود که می توان تصور کرد‌. وقتی به آن ها نگاه می کرد، از اعماق خود بیرون می آمد و در معمایی غرق می شد که برایش قابل درک نبود.
. به طرف او برگشت و لب هایش طوری کشیده شد که استونر فهمید این باید لبخند باشد.
. استونر به آرامی گفت "پس باید دوباره بگم و تو مجبوری بهش عادت کنی. من عاشقتم و هیچ تصوری از زندگی بدون تو ندارم"

به مناسبت ۲۰ صفر #اربعین_حسینی، چکیده‌ ای از کتاب #شهید_جاوید تالیف #صالحی_نجف‌_آبادی رو باهاتون به اشتراک می‌ زارم🌷🖤
.
امام حسین از نظر معاویه هیچ نقطه ضعفی ندارد. فرماندار مدینه (ولید بن عتبه بن ابی سفیان) می گوید همه ثروت و سلطنت دنیا به قدر شخصیت حسین بن علی ارزش ندارد. افسر عالی رتبه قشون عمر بن سعد (شبث بن ربعی) می گوید حسین بن علی از همه مردم روی زمین بهتر است. فرزدق (شاعر) می گوید دل های مردم کوفه با امام حسین بود اما شمشیرهایشان با بنی امیه! حر بن یزید ریاحی می گوید آیا یکی از چند پیشنهاد صلح جویانه امام حسین را نمی پذیرید تا دامن شما به جنگ با فرزند پیامبر آلوده نشود؟
.
علل و عوامل قیام: باید از دو ناحیه مورد بررسی قراد بگیرد، از ناحیه دستگاه حکومت و از ناحیه امام حسین. ۱- دستگاه حکومت: یزید بن معاویه به سه دلیل امام حسین را مورد تهاجم قرار داد که عبارت اند از تثبیت حکومت (یزید می خواهد با تحمیل خلافت خود بر امام حسین با یک تیر دو نشان بزند یعنی هم رقیب بسیار نیرومندی را از میدان بیرون کند و هم از طغیان افکار عمومی و احساسات ملی به نفع امام حسین جلوگیری کند)، عقده حقارت (یزید می دانست امام حسین پیش مردم بیشتر طرفدار دارد و دارای عزت و محبوبیت واقعی است. افراد حقیر برای مقابله با حقارت خویش یا گریه می کنند یا خودکشی می کنند یا اگر قدرت داشته باشند با نیروی سرنیزه می خواهند با حال بد خود مقابله کنند)، حس انتقامجویی (رفتار وحشیانه زن ابی سفیان که در جنگ احد شکم حمزه عموی پیامبر را درید و جگر او را بیرون آورد و زیر دندان گذاشت، نشان دهنده حس انتقامجویی در این خاندان است. در داخل کاخ معاویه از همه جریان های تاریخی و ضربت هایی که بنی امیه از اسلام خورده گفته می شد -مثلا کشته شدن پسر ابوسفیان و پدرزن و برادر زن و عموی زن وی در جنگ بدر- و یزید این ها را می شنید و روز به روز بر کینه اش افزوده می شد). ۲- از ناحیه امام حسین: حسین بن علی به چند دلیل نمی توانست حکومت یزید را قبول کند. یک دروغ صریح بود و امام دروغ نمی گوید، این کار بر خلاف وجدان امام بود و امام کاری بر خلاف وجدان خود نمی کند، این کار کمک به گناه و تجاوز به حقوق مردم بود، اگر امام حسین خلافت یزید را رد نمی کرد یعنی حکومت وی را قبول دارد و این باعث گمراهی مردم می شد، با روی کار آمدن یزید به اسلام ضربه می خورد، با این کار امکان هرگونه جنبش اصلاحی از وی سلب می شد.
.
ماهیت قیام: اینجا این سوال ها مطرح است که آیا ممکن است امام حسین با نداشتن تجهیزات جنگی و قدرت نظامی کامل دست به قیام بزند؟! چرا امام حسن همچون امام حسین وارد جنگ نشد و سال ها تن به صلح داد؟! چرا امام حسین همچون امام حسن صلح نکرد تا این همه خون ریخته نشود؟! جواب این سوال این است که امام پنج بار درخواست اتمام جنگ داد
اما کو گوش شنوا؟! امام حسین به حکم اضطرار در راه صلح تا حد توان فعالیت کرد و زمانی که جواب صحیح نشنید وارد جنگ شد. این گفتگو ها باعث شده در بین جامعه شیعه حق امام حسن به خوبی ادا نشود، زیرا ایشان را محکوم به سکوت و مصالحه می کنند، در حالی که هم امام حسن و هم امام حسین از یک سیاست برخوردار بودند و چه خوب است در مجالس امام حسن هم آنچنان که شایسته و بایسته ایشان است عمل کنیم.
امام حسین علاوه بر اینکه وراثت، عقل و درایت را از جد و پدرش به ارث می برد؛ ۵۷ سال سن داشت و در طول این مدت از حوادث مختلف تجربه های کافی را آموخته بود و کار اشتباهی از ایشان سر نزده است.
.
مراحل قیام: مرحله اول: چهارماه و دو روز طول کشیده است (از ۲۸ رجب الی ۸ ذی الحجه)، به این طریق که امام حسین ۲۸ رجب از مدینه خارج گشته و پس از پنج روز راهپیمایی وارد مکه شده و روز ۸ ذی الحجه به سوی کوفه حرکت نموده است. در کوفه سلیمان بن صرد خزاعی در منزل خویش به همراهی تنی چند از بزرگان جلسه ای برگزار نمود که نتیجه آن نامه ای بود که توسط آن امام حسین را دعوت کردند که به مرکزیت عراق بیاید و مثل پدرش امیر المومنین در کوفه زمامدار و رهبر گردد. مرحله دوم: کوفه منتظر امام است. از آنجایی که کوفه تقریبا در دو هزار کیلومتری شمال شرقی مکه قرار دارد تقریبا دوازده روز طول می کشد تا اخبار کوفه به امام برسد و تقریبا دوازده روز طول می کشد تا مسلم بن عقیل از اخبار امام مطلع گردد. مکه خبر ندارد که ابن زیاد بوسیله جاسوس مخصوص خود از مخفیگاه مسلم بن عقیل اطلاع پیدا کرده و در صدد آن است که نماینده امام حسین در کوفه را دستخوش خطر سازد و از آن طرف کوفه خبر ندارد که فرمان تازه ای از طرف پسر معاویه صادر شده تا کار امام را در مکه یک سره کند! کاروان حسین (ع) پس از چهارماه و پنج روز توقف در مکه از آن شهر خارج شده و به طرف شمال شرق راه کوفه در پیش گرفته است و همچنان کوفه از مکه بی خبر، مکه از کوفه بی خبر.

مسلم و هانی شهید شدند و تن شریفشان در بازار روی زمین کشیده شد و این خبر چون تیری در قلب حسین (ع) و یارانش نشست. امام قوی به راه ادامه می دهد ولی سپاه دچار تزلزل شده و چه چیزی بدتر از لرزش شمشیر یک سرباز در دست؟ مرحله سوم: ورق برمی گردد و همه چیز عوض می شود! هرچه امام در مرحله دوم دوست داشت قریب دوهزار کیلومتر را بین مکه و کوفه طی کند، این بار می خواهد بماند و هرگز پا به کوفه نگذارد. امام دو خطبه در برابر دشمن ایراد می کند و این نیت قلبی و عقلی خود را با آن ها در میان می گذارد. حر پیشنهاد می دهد از طرف چپ راه بگردانند که از ناحیه چپ قادسیه عبور کرده و به کوفه نروند، امام قبول می کند و راه به چپ منحرف می شود. مسئله دردناک این است که این راه و در حقیقت بی راهه (!) به کدامین منزل و ماوا ختم می شود؟! امام رهبر سپاهی است که زنان و کودکان بی گناه به همراه دارد و این ندانستن دردناک است برایش. مرحله چهارم: این مرحله از سه مرحله دیگر کوتاه تر بود ولی از نظر عمل جانکاه تر و تکان دهنده تر و جگرسوزتر. همه مدت جنگ بیش از شش ساعت طول نکشید، ولی این شش ساعت چنان درخشان شد که تا ابد در خاطر ماند‌. هیچگاه هدف امام این نبود که خاندانش اسیر شوند تا یزید رسوا شود، بلکه این عمل خلاف میل باطنی امام است و این حدیث که می گویند "خدا خواسته است زنان را اسیر ببیند" مدرک معتبری ندارد و مردود است. چرا امام خانواده اش را با خود برد؟ پاسخ این است که امام می خواست در کوفه زمامدار حکومت شود و چون نمی دانست خانواده اش در مکه امنیت دارند یا خیر، آن ها را هم با خود برد.
.
هدف قیام: قیام برای اصلاح (هدف امام دفاع از اسلام بوده است). حمایت از آزادی قلم و آزادی بیان (اسلام آزادی قلم را تا حدودی که به ایمان و اخلاق و حقوق مردم زیان نرساند، تامین کرده است. امام وقتی که از سمت و سوی دولت مورد تهاجم و تعقیب قرار گرفته است با نوشتن نامه ای و ارسال رونوشت آن به روسای بصره در مورد تحولاتی که پس از پیامبر (ص) در حکومت اسلامی پیش آمده صحبت می کند و ضمنا می نویسد که "من این نامه را بوسیله فرستاده خود ارسال داشته و شما را دعوت می کنم که کتاب خدا و سنت پیامبر را زنده کنید". یکی از روسای بصره نامه را با نامه رسان نزد عبید ا... زیاد حاکم بصره برد، وی نامه رسان را اعدام کرد و این اتفاق مهر تاییدی است بر سدّ قلم در حکومت یزید. اسلام آزادی بیان را تا جایی که به سعادت مردم ضربه نزند تامین کرده و از این بالاتر، گفتن حقایق را با شرایط مخصوصی واجب دانسته و خودداری از آن را گناه دانسته است. هنگامی که معاویه بن ابی سفیان از احنف بن قیس خواست که درباره ولیعهدی یزید نظر خود را بگوید، احنف گفت اگر راست بگویم از شما می ترسم و اگر دروغ بگویم از خدا می ترسم). و علاوه بر این ها حمایت از موقعیت جهانی اسلام، حمایت از استقلال نیروی قانون گذاری، حمایت از استقلال نیروی قضایی.
.
نتایج و آثار:
آثار زیان بار حکومت ضد اسلام یزید عبارت است از خسارت جبران ناپذیر (در حادثه کربلا علاوه بر زیان های مالی، شریف ترین و برگزیده ترین رجال اسلام از دست رفت)، ذلت مردم (دست حکومت بیشتر برای اذیت و آزار مردم باز شد)، ضربه خوردن اسلام، لکه ننگ (تهاجم وحشیانه ای که در حادثه کربلا رخ داد، تا ابد چون لکه ننگی بر دامان حکومت یزید نشست).
آثار ثمر بخش قیام امام حسین عبارت اند از محبوبیت امام (پس از حادثه کربلا، عشق امام چنان بر دل ها نشست که تا اعماق دل ها نفوذ کرد)، درس های عملی (درس عملی بدون تردید از درس زبانی و قلمی خیلی موثرتر است. امام تمام آنچه را که می توان گفت و نوشت نشان داد)، درس عزت نفس (پس از آن که امام حسین در محاصره نیروهای ابن زیاد قرار گرفت دو مسئله مطرح بود، یکی اینکه امام خلافت یزید را بپذیرد و دیگری اینکه ذلیلانه و خاضعانه تسلیم ابن زباد گردد. امام در خطبه ای در روز عاشورا می گوید "این ناکس پسر ناکس (ابن زیاد) مرا به پذیرفتن یکی از دو چیز ناچار کرده است، یا شمشیر کشیدن و جنگیدن و یا قبول کردن ذلت).