وبلاگ من

...

۱۵۱ مطلب با موضوع «کتابخانه مظاهر» ثبت شده است

نام کتاب: #گلدسته_و_سایه_ها | نویسنده: #محمود_دولت_آبادی | #موسسه_انتشارات_نگاه | ۱۰۹ صفحه
.
یادداشت من:
این کتاب شامل دو داستان کوتاه از دولت آبادی به نام های "' #پای_گلدسته_امامزاده_شعیب " و " #سایه_های_خسته " است.
داستان اول در مورد زنی به نام عذرا هستش که اهل روستاشون طردش کردن چون عادت به آواز خوندن داره و این کار پیش اون ها مقبول نیست. عذرا نیمه شب می ره امامزاده شعیب و به سیدی که اونجا خادم هست پناه می بره و در انتها می ره بالای گلدسته و شروع می کنه به اذان گفتن و وقتی مردم اون روستا به سمتش یورش می برن خودش رو پرت می کنه پایین و می میره!
هرکدوم از شخصیت های داستان دوم به نحوی دچار فقر عاطفی هستن؛ یکی از جوون ها پدرش رو توی بچگی از دست داده، یکی  از شخصیت ها بی سرپرست بزرگ شده، و پیرمردی که ادعا می کنه بچه اش رو سال ها گم کرده.

نام کتاب: #همسایه_ها | نویسنده: #احمد_محمود | #انتشارات: #موسسه_انتشارات_امیر_کبیر | تعداد صفحات: ۵۰۲
.
احمد محمود، کسی که #جمال_میر_صادقی درباره اش می گه "اگه از من بپرسین بهترین #رمان ایرانی چیه؟ بدون شک می گم همسایه های احمد محمود" ، کسی که توی یه مصاحبه گفت "اگه از اول زندگی کنم، می رم سمت یه شغل درست و حسابی نه #نویسندگی! " ، کسی که رفت دانشکده افسری ارتش و بعد #کودتای_۲۸_مرداد دستگیر شد و پنج سال توی تبعید و زندان بود و از نزدیک شاهد محاکمه ی #حسین_فاطمی بود، کسی که سال ۷۶ در #جشنواره_بیست_سال_ادبیات_داستانی_در_ایران کتاب #مدار_صفر_درجه اش مورد بی لطفی قرار گرفت و جایزه ندادن بهش و گفتن ضدجنگه، کسی که گفت "بعد از انقلاب به اصرار خودم بازخرید شدم و خانه نشین شدم تا شاید به درد درمان ناپذیری که همه ی عمر با من بود -و هست- سامان بدهم"
.
برشی از کتاب:
چند صفحه ای از کتاب آخری مانده است. خدا کند فردا پندار بیاید و برایم کتاب بیاورد. دارم به کتاب خواندن عادت می کنم. تا کتاب را بگذارم زمین، بعد از چندلحظه بی اختیار دستم می رود به سراغش. انگار چیزی گم کرده باشم. این کتاب آخری چه پرماجرا بود. چه پرماجرا بود و چه کیفی کردم از خواندنش. این 'پاول' عجب جانوری است. کور شده است و هنوز دست بردار نیست. اعجوبه است. هرکسی نمی تواند مثل 'پاول' زندگی کند. آدم باید فولاد باشد که بتواند این همه سختی را تحمل کند تا آبدیده شود.
.
یادداشت من:
همسایه‌ها یکی از پرتیراژترین رمان ها به زبان فارسی است و داستان زندگی "خالد" از کودکی و بی تجربگی وی تا بزرگسالی و بدل شدنش به فردی سیاسی را بیان می کند. کتاب پیرامون نهضت ملی شدن صنعت نفت است و در اهواز روایت می شود. این کتاب به دلیل وجود صحنه های مستهجن، ممنوع الچاپ است.

نام کتاب: #آوسنه_باباسبحان | نویسنده: #محمود_دولت_آبادی | #موسسه_انتشارات_نگاه | ۱۴۹ صفحه
.
برشی از کتاب:
شوکت گفت: پس ما کِی می توانیم چار روز از این قال بیرون بریم؟ یک فصل که فصل کشته. یک فصلم که فصل درو! بعدش هم که پالیز و پنبه‌س. بعدش هم که هزار کار دیگه.
.
یادداشت من:
کتاب های دولت آبادی نمونه ی عینی #رئالیسم_اجتماعی هستن و شما می تونید توی تک تک جملات کتاب، زندگی و دغدغه های زندگی رو ببینید. آوسنه یعنی "افسانه، قصه" و باباسبحان یکی از شخصیت های اصلی کتاب هستش که پسرش (صالح) درگیر دغدغه هایی هست.

نام کتاب: #چهار_میثاق | نویسنده: #دون_میگوئل_روئیز | مترجم: #مهدی_لطیفی | #انتشارات_حباب | ۱۰۴ صفحه
.
این کتاب برگرفته از آموزه های تولتک، مرمانی از تبار بومیان قاره ی امریکاست که مسیر سعادت و شقاوت در زندگی را از گذر توافقات فکری و روحی آدمی تعریف می کنند. از نظر یک تولتک اگر زندگی رو به شقاوت می رود؛ پس آدمی به ناچار گرفتار توافقاتی است که از گذشتگان به ارث برده است؛ اما چون ذات آدمی بر دگرگونی است، لذا تحمل شقاوت بر مردمان را عیب می داند. برای تولتک ها خوشبختی میسر نمی شود مگر به واسطه ی در هم شکستن توافقات زندگی گذشته و بنا نهادن میثاقی نو برای درک آزادی و خوشبختی راستین. تولتک ها خوشبختی را در ابراز عشق می بینند و آزادی. عشق برای تولتک ها جز زندگی برای شخص خود نیست و مرگ برایشان جز به رهایی معنی دیگری ندارد.
.
میثاق اول: کلام عاری از خطا
در انجیل آمده که "آغاز کلام بوده و کلام با خدا بوده و آن کلام خدا بوده". از طریق کلام است که قدرت خلاقیت خود را به تصویر می کشید، از طریق کلام است که پنهان را آشکار می سازید. صرف نظر از این که به چه زبانی سخن می گویید، مقصود شما از طریق کلام منتقل می شود. رویا، احساس و آنچه که حقیقتا هستید، همگی با کلام تصویر می شوند.
.
میثاق دوم: چیزی را به خود نگیرید
اگر من شما را در خیابان ببینم و بدون این که شما را بشناسم بگویم "هی، تو خیلی احمقی!"، شما بی خیالش باشید. میثاق دوم یعنی هرآنچه اطرافتان رخ می دهد را به خود نگیرید.
.
میثاق سوم: گمانه زنی نکنید
تصور ما بر این است که دیدگاه همه نسبت به زندگی مثل خود ما است، تصور ما این است که همه مثل ما احساس می کنند، همه مثل ما قضاوت می کنند و همه مثل ما بدرفتاری می کنند. این بزرگ ترین گمانه زنی بشریت است؛ به همین دلیل نیز از این که خودمان باشیم می ترسیم، چرا که فکر می کنیم بقیه ما را قضاوت خواهند کرد.
.
میثاق چهارم: نهایت تلاش تان را بکنید
تحت هر شرایطی همیشه نهایت تلاشتان را بکنید، نه بیشتر و نه کمتر؛ اما به خاطر داشته باشید که بیشترین تلاش یعنی هیچ کدام از لحظات زندگی شما شبیه به یکدیگر نباشد. اگر از آنچه که در زمان حال می گذرد لذت نبرید، در واقع در گذشته زندگی می کنید و این یعنی شما نصفه و نیمه زنده اید! و این اتفاق باعث می شود نسبت به خودتان احساس ترحم کنید، رنج بکشید و اشک بریزید.

نام کتاب: #نیمه_تاریک_وجود | نویسنده: #دبی_فورد | مترجم: #فرناز_فرود | انتشارات: #کلک_آزادگان | تعداد صفحات: ۲۱۶
.
یادداشت من:
۲۱۶ صفحه ی این کتاب رو می شده توی یه جمله خلاصه کرد "ما در جهان نیستیم، جهان در درون ماست" . درون هر کدوم از ما یه کاخ هستش با کلی اتاق، دَرِ بعضی از این اتاق ها رو بستیم و اصلا حواسمون بهشون نیست، باید کلید بندازیم و بازشون کنیم. اتاق های خلاقیت، لطافت، درستی، اصالت، سلامت، اعتماد به نفس، جذابیت، قدرت، خجالت، نفرت، زیاده خواهی، بی مهری، تنبلی، خودپسندی، بیماری، بدی و ... .‌ دبی فورد توی کتاب نیمه تاریک وجود در مورد سایه ها صحبت می کنه و به قول خودش "ما نیاز داریم که احساس دوران معصومیت خود را دوباره به دست آوریم، همان احساسی که موجب می شد تا تمامی عمر وجود خود را در هر لحظه بپذیریم. ما باید در چنین فضایی به سر ببریم تا بتوانیم انسانی سالم، شادمان و کامل باشیم. داه حل تمامی مشکلات ما این است!" و تعریفش هم از سایه اینه "سایه، آن کسی است که شما نمی خواهید باشید"
.
برشی از کتاب:
سایه، چهره های گوناگونی دارد: ترسو، زیاده خواه، خشمگین، کینه توز، پلید، خودخواه، فریبکار، تنبل، سلطه جو، متخاصم، زشت، نالایق، بی ارزش، ناتوان، عیب جو، موشکاف و ... . این فهرست را پایانی نیست. نیمه تاریک وجود ما مخزنی برای همه جنبه های ناپذیرفتنی مان است؛ همه آنچه که موجب شرمندگی ماست و وانمود می کنیم نیستیم؛ چهره هایی که نمی خواهیم به دیگران و خودمان نشان دهیم. رابرت بلای -شاعر و نویسنده-  سایه را به یک کوله پشتی نامرئی تشبیه می کند که هریک از ما بر دوش خود حمل می کنیم و در سال های رشد، آن ویژگی هایی را که مورد پذیرش خویشان و دوستانمان نیستند در این کوله بار می ریزیم. بلای معتقد است که ما در چند دهه ی نخست زندگی به انباشتن این کوله پشتی مشغول هستیم و مانده ی عمر را به بیرون کشیدن آنچه انباشته ایم می گذرانیم تا شاید باری را که بر شانه هایمان سنگینی می کند سبک کنیم.
.
یکی از جمله های قشنگ کتاب: اگر مدتی طولانی است که روی خودتان کار می کنید و هنوز نتوانسته اید به طور کامل تمامی آن کسی را که هستید بپذیرید و دوست بدارید، ناامید نشوید. این بزرگ ترین وظیفه ی ماست و برای انجام همین رسالت به این جهان آمده ایم.

‍‍  نام کتاب: #مفاخر_ایران_زمین ( #سید_جمال_الدین_اسد_آبادی ) | مولفین: #محمد_حسین_زائری و #پژمان_میر_جمهری و #موسی_اشرفی | انتشارات: #مرکز_آموزش_سازمان_فرهنگی_هنری_شهرداری_تهران
.
خانواده اصرار کردند بمان و نرو، جمال گفت "من مانند شاهبازی هستم که فضای عالم با این وسعت، برای طیران او تنگ باشد. تعجب دارم از شما که می خواهید مرا در این قفس تنگ و کوچک پابند کنید."
.
کنسول ایران و تجار ایرانی که تنها اجازه ی ملاقات با او را از طریق مقامات مصر داشتند، در بازداشتگاه از وی دیدار کردند و به او مبلغی پول پیشکش نمودند که در راه سفر مصرف کند، جمال از قبول آن سر پیچید و گفت "پول را برای خودتان نگه دارید، زیرا به آن از من نیازمندترید. شیر هرجا که رود بی طعمه نمی ماند."
.
"ولی همینقدر می دانستم که اگر به وطن خود بازگردم -با چشم های اشک آلود و صدای پر از شکایت و قلب سوزان- در آنجا حتی یک نفر مسلمان را نخواهم یافت که نسبت به من ابراز همدردی بکند و من بتوانم همه ی این داستان ها را برای او بازگو کنم. بنابراین در آن وقت حتی بدون داشتن پول تصمیم گرفتم به سرزمین هایی مسافرت کنم که مردم آن افکاری سالم و گوش های شنوا و دل های پر از محبتی دارند تا من به آن ها داستان خودم را بازگو کنم."
.
خطاب به عبده گفت "فیلسوفی باش که جهان را بازیچه می بیند، نه کودکی ترسو و بزدل."
.
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر

نام کتاب: #حرف_های_حسابی_از_آدم_های_حسابی | گردآوری: #اشرف_رحمانی و #کورش_طارمی | مترجم: #سحر_لقایی | #انتشارات_راشین
این کتاب یه کلکسیونه از گفته های بزرگترین اساتید خودیاری دنیا: #باربارا_دی_آنجلیس ، #فلورانس_اسکاول_شین ، #مارک_تواین ، #دیپاک_چاپرا ، #جرج_برنارد_شاو ، #دیل_کارنگی ، #جک_کنفیلد ، #شاکتی_گوین و #لوئیز_هی . و به نظر من بهترین جمله اش این بود: "لحظه ی گذار از کسی که قبلا بوده ای و کسی که الان داری می شوی، جایی است که واقعا می توانی رقص زندگی را تماشا کنی"
.
نام کتاب: #قدرت_رهبری | نویسنده: #جان_ماکسول | مترجم: #علی_اکبر_قاری_نیت | #نشر_آزمون
ماکسول توی این کتابچه اومده جملاتی از رهبران دنیا آورده که بهترینش به نظرم این بود "این اصل ساده را از پدرم آموخته ام. اگر اکنون هزینه های آرزوهایم را بپردازم، بعدا از منافع آن آرزوها سودمند خواهم شد. با این حال، اگر اکنون بازی را انتخاب کنم، ممکن است بعدا فرصت بهره گیری از منافع را نداشته باشم و مشغول پرداخت هزینه باشم"
.
نام کتاب: #آن_قورباغه_را_بخور | #نویسنده: #برایان_تریسی | مترجم: #علی_اکبر_قاری_نیت | #نشر_آزمون
اخیرا روزنامه ی لس آنجلس تایمز گزارشگری را به بلوار ویل شایر فرستاد تا با رهگذران مصاحبه کند‌. وقتی مردم رد می شدند، از آن ها یک سوال کرد "فیلم نامه تان چطور پیش می رود؟" سه نفر از چهار رهگذر جواب دادند "تقریبا تمام شده" . متاسفانه "تقریبا تمام شده" احتمالا به مفهوم آن است که "هنوز شروع نشده است" نگذارید این حالت برای شما اتفاق بیفتد. وقتی می نشینید و همه چیز آماده جلویتان قرار دارد، آماده ی کار کردن شوید و قیافه ی آدم های موفق را بگیرید. پشت تان را صاف کنید، کمی از پشتی صندلی فاصله بگیرید و به سمت جلو متمایل شوید. طوری رفتار کنید که انگار شخصیتی کارآمد، موثر و بسیار موفق هستید. سپس از اولین مورد کاری شروع کنید و به خودتان بگویید "خب! برویم سراغ کار کردن" و به کار بچسبید و وقتی که کار را شروع کردید، آن را آنقدر ادامه دهید تا به پایان برسد"
.
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر

 ‍‍ 

نام کتاب: #انسان_در_جست_و_جوی_معنا | نویسنده: #ویکتور_فرانکل | مترجم: #محمد_جواد_نعمتی | انتشارات: #آثار_امین | تعداد صفحات: ۱۶۰
.
ویکتور فرانکل ، کسی که دکتری پزشکی و دکتری فلسفه از دانشگاه وین اتریش گرفت ، کسی که توی جنگ جهانی دوم ۳ سال در اردوگاه‌های مرگ نازی اقامت داشت (آشویتس و داخائو و ...) ، کسی که نشریه‌ی بین‌المللی روانکاوی رو راه انداخت و ۲۷ تا کتاب چاپ کرد ، کسی که استاد عصب‌شناسی و روانپزشکی دانشگاه پزشکی وین و استاد معنادرمانی دانشگاه سن‌دیه‌گو امریکا بود و توی دانشگاه‌های هاروارد و داکنس و متدیست جنوبی تدریس کرد ، کسی که با چشیدن طعم تحقیر زندانی‌ها توسط زندان‌بان های آشویتس و داخائو که اون‌ها رو به کار اجباری مجبور می‌کردن لوگوتراپی (معنادرمانی) رو بنا نهاد که در حقیقت سومین مکتب روان‌درمانی وین هستش (بعد از روانکاوی فروید و روانشناسی فردی آدلر) ، کسی که رئیس انجمن پزشکی اتریش در حوزه‌ی روانپزشکی و عضو افتخاری آکادمی علوم اتریش بود.
.
یادداشت من: لوگوتراپی (معنادرمانی) می‌گه "نیروی انگیزه‌ی اصلی انسان، جستجوی معنا در زندگیست" . وقتی که لس‌آنجلس تایمز می‌گه "اگه امسال می.خواین فقط یه کتاب بخونین، حتما انسان در جستجوی معنا رو بخونین" یعنی کار تمومه پسر (!) یعنی هرچی درس و زندگی داری بزار زمین و دودستی بچسب به این کتاب‌. اگزیستانسیالیست می‌گه "اگه زندگی یعنی رنج بردن، پس معنایی واسه این رنج بردن پیدا کن" و به نظر من اگه می‌خوای بفهمی رنج یعنی چی، این کتاب رو بخون!
.
برش‌هایی از کتاب:
برش اول) یکی از کارگران محوطه‌ی کوره‌ها به من اطلاع داد "روی ورودی کوره‌ها، به چند زبان اروپایی واژه‌ی گرمابه را نوشته‌اند" . پیش از ورود به هر زندانی یک قالب صابون می‌دادند. حقیقت آن است که آن‌ها وارد کوره‌ی آدم‌سوزی می‌شدند و دوست من تبدیل به دود شد و به ابرها پیوست. مرد گفت "دوست تو در آسمان شناور است!"
برش دوم) دیدیم که دیگر هیچ‌چیز جز این بدن‌های لخت و عریان و بی‌مو نداریم و تنها دارایی ما همین بدن‌های برهنه‌ی ماست. دیگر برای ما هیچ‌چیز باقی نمانده بود که ما را با زندگی گذشته پیوند دهد. برای من عینکم ماند و کمربندم، البته کمربندم را نیز بعدها با تکه نانی معاوضه کردم، نانی که ۱۵۰ گرم وزن داشت!
برش سوم) پزشکانی که در میان ما بودند، اول از همه یاد گرفتند که "کتاب‌های درسی دروغ می‌گویند" . در جایی گفته شده که انسان اگر بیشتر از چندساعت معیّن بی‌خوابی بکشد زنده نخواهد ماند، کاملا غلط است و احمقانه!
.
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر

نام کتاب: #خودسازی_انقلابی | #نویسنده: دکتر #علی_شریعتی | انتشارات: #حسینیه_ارشاد | تعداد صفحات: ۳۲۸
.
دکتر شریعتی، کسی که به کَرّات توی آثارش "شاندل" رو مخاطب حرف هاش قرار داد و شاندل کسی نیست جز خودش (شاندل به زبان فرانسوی یعنی شمع و شمع یعنی ش:شریعتی، م:مزینانی، ع:علی) ؛ کسی ‌که هنوز سرش توی مزینان و کاهک دعواست و مزینانی ها می گن مال ماست و کاهکی ها می گن مال ماست ؛ کسی که بچه هاش ( #سوسن_شریعتی، #سارا_شریعتی، #احسان_شریعتی، #مونا_شریعتی ) مورد بی لطفی قرار گرفتن و هنوز هم قرار می گیرن ؛ کسی که خانومش ( مرحوم #پوران_شریعت_رضوی ) توی کتاب #طرحی_از_یک_زندگی درباره اش نوشت "بارها پیش میومد علی بهم می گفت لطفا برق رو نزن، مطالبی که الان اومده توی ذهنم مشخص نیست بعدا هم بیاد یا نه. و این یعنی ساعت ها مشغول نوشتن می شد و من سرپا می موندم که کلید برق رو بزنم!" ؛ کسی که تا اسم حسینیه ارشاد میاد، صدای سخنرانی های گیراش میاد توی ذهن و گوش ؛ کسی که وقتی رفت فرانسه، برای اقامت نرفت توی محله ی ایرانی های مقیم فرانسه چون گفت اونجا اون ها فارسی حرف می زنن و فرانسوی رو یاد نمی گیرم، پس رفت طبقه ی آخر یه هتل و بعد چندوقت نوشت "تنهاییم بیشتر شده، ولی فرانسوی رو عالی بلدم" ؛ کسی که فقط کتابخونه و میدون و خیابون به نامش زدن و  حتی نذاشتن اسم دانشگاه دولتی #سبزوار رو بزنن به نامش (اسم فعلی‌ این دانشگاه #حکیم_سبزواری هست و اسم قبلی‌ش #تربیت_معلم_سبزوار بود) ؛ کسی که شاید با جمله ی جنجالی "من رقص دختران هندی را از نماز پدر و مادرم بیشتر دوست دارم، زیرا آن ها از روی عشق و علاقه می رقصند ولی پدر و مادرم از سر عادت نماز می خوانند" بشناسیدش ؛ کسی که سال ۵۶ فوت کرد و انقلابی که خودش یکی از مروّجین‌ش‌ بود رو ندید، انقلابی که اکثر جوون ها به خاطر شریعتی رفتن انقلاب کردن نه به خاطر #خمینی (!) ؛ کسی که هیچوقت قلمش رو به زر و زور و تزویر نفروخت ؛ کسی که استادش منتظرش می موند تا شطرنج بازی کردنش توی تریا تموم بشه و می گفت "علی شریعتی بیاد بعد کلاس رو استارت بزنیم!" ؛ کسی که #شهید_چمران درباره ی کتاب #کویر ِش گفت "توی ترس و اضطراب های دوران جنگ، کویرِ شریعتی توی سنگر قوّت قلبم بود" ؛ کسی که کلاس هاش مثل کلاس های دکتر #شفیعی_کدکنی پر می شد و روی زمین و دم در می نشستن تا بهشون #تاریخ بگه، اون هم نه مثل اساتید مسخره ی امروزی که مثل ماشین کوکی و عروسک از روی کاغذ خزعبلات تحویل دانشجو می دن، بلکه از حفظ و به شیوه ی brain storming ؛ کسی که هم زندگیش غریبانه بود هم مرگش و اصلا مشخص نشد #ساواک شهیدش کرد یا به مرگ طبیعی فوت کرد ؛ کسی که #اگزیستانسیال بود ولی مذهبی ها هم واسه خرید کتاب هاش صف می بستن، صفی که دیگه بعد از انقلاب برای هیشکی بسته نشد و بسته نمی شه ؛ کسی که انقدر خوبه که انقدر ازش نوشتم که اصلا فرصت نشد بگم کتابش درباره ی چیه!
اسکار خوش قلمی و خوش قلبی واسه شما، سلطان ❤️ ❤️
.
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر

نام کتاب: #مدیر_یک_دقیقه_ای | نویسندگان: #اسپنسر_جانسون و #کنت_بلانچارد | انتشارات: #انتشارات_پل | تعداد صفحات: ۱۲۶
.
دکتر اسپنسر جانسون، ‌کسی که کارشناسی و کارشناسی ارشد روانشناسی توی دانشگاه های کالیفرنیای جنوبی و سورگون خوند؛ کسی که پزشکی هاروارد خوند و با کتاب #خود_باوری طوری چشم اساتید و پزشک ها رو پر کرد که از کتابش به عنوان منبع درسی دانشگاهی استفاده می شه؛ کسی که تیراژ کتاب هاش از سه میلیون نسخه هم گذشت.
دکتر کنت بلاچارد، کسی که نماینده ی موسسه ی پیشرفت های فکری BTD و یکی از اعضای فعال گروه بین المللی تمرین های ذهنی (NTL) هستش؛ کسی که کارشناسیِ فلسفه دانشگاه کرنل خوند و ارشدِ جامعه شناسی و مشاوره دانشگاه کولگیت و دکترای مدیریت و راهبردهای فکری دانشگاه کرنل؛ کسی که به داشته های علمیش بسنده نکرد و رفت دکترای حرفه ای راهنمایی و مدیریت رفتارهای شخصی دانشگاه ماساچوست بخونه.
.
اولین راز: اهداف یک دقیقه ای
چند ثانیه از حیرت خشک شدم، نمی دانستم چه باید بکنم.‌ بالاخره از روی ترحم، سکوت آزاردهنده ی حاکم بر اتاق را شکست و گفت "اگر نمی توانی بگویی که دوست داشتی چه اتفاقی می افتاد، بدان که در واقع هنوز مشکلی نداری. تو فقط داری بهانه گیری می کنی. فقط در صورتی می توان گفت مسئله ای وجود دارد که بین آنچه در واقع در حال رخ دادن است و آنچه می خواهی اتفاق بیفتد تفاوتی وجود داشته باشد. اولین راز این است 'نوشتن، خواندن و مرور هر هدف، که هربار فقط یک دقیقه وقت لازم دارد' "
.
دومین‌ راز: تشویق های یک دقیقه ای
لِوی با صدایی که شادی در آن موج می زد گفت "آن موقع است که او یک تشویق یک دقیقه ای می کند" مرد جوان پرسید "منظورتان چیست؟" لِوی پاسخ داد "وقتی او می بیند که کار صحیحی انجام شده است، با فرد تماس برقرار می کند. این تماس معمولا با نهادن دستش بر روی شانه ی شخص و یا رد و بدل کردن چند کلمه حرف دوستانه انجام می شود"
.
سومین راز: سرزنش های یک دقیقه ای
مرد جوان گفت "این بدان معناست که شما را به خاطر کاری که به اشتباه انجام داده اید مورد سرزنش قرار خواهد داد، حتی اگر اوضاع در جای دیگر بر وفق مراد او باشد" خانم براون جواب داد "بله" مرد جوان پرسید "آیا تمام این اتفاقات واقعا فقط یک دقیقه طول می کشد؟" خانم براون پاسخ داد "معمولا وقتی این حالت از بین می رود، واقعا تمام شده است. یک سرزنش یک دقیقه ای خیلی طول نمی کشد ولی به شما تضمین می دهد که هرگز فراموش نمی شود و معمولا یک خطا دوبار تکرار نخواهد شد"
.
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر