وبلاگ من

...

پرسیده بودی صفر عاشقی یعنی چی، صفر عاشقی یعنی ساعت دوازده ی شب یه دفعه گوشیت رو ببینی و چهارتا صفر کنار هم حک شده باشه روی صفحه اش، اینطوری: 00:00 . و خب فسلفه اش اینه که یکی داره بهت فکر می کنه، آره یعنی عشق. خرافاته ولی قشنگه و منم قبولش دارم. اصلش اینه که یه دفعه باشه، یعنی یه دفعه چشمت بخوره به گوشیت نه با مقدمه چینی و فکر به این که "وای کی عاشقمه؟!" . پیرو همین قضیه و فلسفه اش، من عاشق یه دفعه ای بودن انجام دادن کارها شدم، مثل این عکس هایی که توی مترو از این دوتا بچه گرفتم.
___
بحث شون بالا گرفته بود، سر این که دیگه چی از دیجی کالا بخرن که قیمت سفارش شون از اون حدی که می خوان بالاتر بره و هزینه ی پست ندن. از کتاب و کیف و جامدادی، رسیدن به هارد و فلش و کیف دوربین عکاسی! امشب داشتم به عجیب غریب بودن شون فکر می کردم، و خب گالری گوشی رو که باز کردم گفتم صفر عاشقی یعنی همین لحظه ها‌، همین لحظه ها که می خوایم بگذره و وقتی می گذره دل مون واسه شون تنگ می شه. نمی خوام هندی کنم قضیه رو، اما پوسیدیم از این مالیخولیا و جی پی اس هم قفلی زده روی پیدا کردن مدینه ی فاضله ی این دنیای لعنتی!
___
من سر تا پا روحم، یعنی جسمم به فنا رفته و وقتی توی آینه به خودم زل می زنم یکی از سمت چپ به سمت راست آینه قدم می زنه و می گه "خانوم های گلم! گل‌سر آوردم چه گل‌سری!" و بعد شال‌ش رو برمی داره و موهای خرمائیش رو گره می زنه به گل‌سر . و این که نه فقط صفر عاشقی، که همه ی لحظه ها عاشقی ان، مثل وقتی که صدای کشیده شدن چمدون رو می شنوی و داخلش جسد یه عاشق رو دارن جابجا می کنن! واسه همینه که به نظرم اگه نویسنده ای و به چاپ شدن یا نشدن کتاب بعدیت فکر می کنی و یا اگه پایان نامه ات مونده و استادت فقط جلو پات سنگ می ندازه و یا یه تِرَک از خواننده ی مورد علاقه ات رو با کیفیت ۱۲۸ دانلود کردی و هرچی می گردی ورژن ۳۲۰ ِش رو پیدا نمی کنی، تو یه خائنی! و اگه کارگردان بودم همه ی این خیانت ها رو می بردم جلو دوربین.
___
اصلا به نظرم صفر عاشقی وقتی ایجاد شد که بین عقربه ها دعوا افتاده بود که بهترین فرم قرارگیری شون چطوریه، اونجا بود که دنیای دیجیتال وارد شد و گفت اصلا چیدمان میدمان رو بزارید کنار (!)، و سنّت و سنّتی بودن ساعت ها از بین رفت. مثل جسم من که از بین رفت، یا اون خانوم موخرمایی که گل‌سر هاش چینی بود و دونه دونه دست مشتری ها دارن می شکنن. و عشق و عاشقی یعنی یه کاری کنی حال دلت خوب بشه، که اگه شد نوش جونت و اگه نشد تو عاشق نیستی بلکه یه خائنی که اون دختر بدبخت رو بدبخت تر می کنی و یا اون پسر بدبخت رو بدبخت تر. واسه همین صفر عاشقی رو دیدی خوشحال باش، اما نه خیلی (!) ، چون ساعت ۱۲ که بگذره، می شه منفیِ عاشقی، اینطوری:
منفیِ یکِ عاشقی
منفیِ دوِ عاشقی
منفیِ سهِ عاشقی
منفیِ چهارِ عاشقی
منفیِ پنجِ عاشقی
و به خودت میای می بینی ساعت شده ۵ و بیست دقیقه، در حالی که جسمِ نداشته ات منجمد شده و سرت روی کتابه و خوابت برده و یکی داره زیپ چمدون رو باز می کنه تا جابجات کنه! همین!

1. با مخاطب های آشنا

2. خودسازی انقلابی

3. ابوذر

4. بازگشت

5. ما و اقبال

6. تحلیلی از مناسک حج

7. شیعه

8. نیایش

9. تشیع علوی و صفوی

10. جهت گیری طبقاتی اسلام

11. تاریخ تمدن 1

12. تاریخ تمدن 2

13. هبوط در کویر

14. تاریخ و شناخت ادیان 1

15. تاریخ و شناخت ادیان 2

16. اسلام شناسی 1

17. اسلام شناسی 2

18. اسلام شناسی 3

19. حسین وارث آدم

20. چه باید کرد؟

21. زن

22. مذهب علیه مذهب

23. جهان بینی و ایدئولوژی

24. انسان

25. انسان بی خود

26. علی (ع)

27. بازشناسی هویت ایرانی-اسلامی

28. روش شناخت اسلام

29. میعاد با ابراهیم

30. اسلام شناسی (دانشگاه مشهد)

31. ویژگی های قرون جدید

32. هنر

33. گفتگوهای تنهایی (بخش 1 و 2)

34. نامه ها

35. آثار گوناگون (بخش 1)

35. آثار گوناگون (بخش 2)

36. آثار جوانی

این فیلم های عالیجناب رو ندیدم:

 

فیلم بلند:

1. قضیه شکل اول شکل دوم

2. اولی ها

3. بادکنک سفید

4. سفری به دیار مسافر

5. سفر

6. لومیر و شرکا

 

فیلم کوتاه:

1. من هم می توانم

2. رنگ ها

3. از اوقات فراغت خود چگونه استفاده کنیم: نقاشی

4. بزرگداشت معلم ها

5. بهداشت دندان

6. به ترتیب یا بدون اولویت

7. همسرایان

8. دندان درد

9. ده دقیقه پیرتر

 

این فیلم هاش رو ندیدم:

 

1. عروس کوهستان

2. رقص با ماه

3. رویای من

4. خانه دختر

فکر می کنم اگر پیش از مرگم کاری -کار مفیدی- برای من باقی مانده باشد، نوشتن همین گزارش است. در واقع از این نظر فکر می کنم مفید است چون برای آن ها که دوست دارند زندگی را کمی جدی بگیرند، خواندن این گزارش دست کم پنج عبرت بزرگ به همراه دارد. من به یقین درباره ی هیچ کدام از این عبرت ها حرفی نخواهم زد. چون هم حوصله اش را ندارم و هم توضیح اینجورچیزها مطلقا کار جذابی نیست. با این حال، این کار به نظر من کاملا اخلاقی است‌. منظورم نوشتن چیزهایی است که اسباب غیرت دیگران شود‌. این را هم خوب می دانم که اخلاق و عبرت سال ها است از مُد افتاده اند اما این موضوع ابدا اهمیتی ندارد چون به قول مراد سرمه، این روزها دنبال مُد افتادن هم از مُد افتاده است#مصطفی_مستور
_________________
پسری که بهمن ۸۶ از #دانشگاه_تهران در رشته ی فیزیک فارغ‌التحصیل شده ، راوی این #رمان عه. اون عاشق پرستو می شه و توی #کتاب با فصل های کوتاهی که داره، عشقش به پرستو و ترکش هایی که از جنگ توی زندگیش به جا مونده رو بیان می کنه. یه #کتاب با فصل‌بندی‌های کوتاه که مشابه زندگی همه ی ما آدم ها کوتاهه.
_________________
نام کتاب: #عشق_و_چیزهای_دیگر | #نویسنده: #مصطفی_مستور | #نشر_چشمه
_________________
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر | #بیست_و_یک_روز_چهل_و_دو_کتاب

با کتابی سینمایی مواجه هستیم و همین نکته کتاب را بیشتر زیبا می کند. #مستور معجونی ساخته، نه پیچیده، بلکه با دستورالعملی بسیار ساده. او در این #کتاب، روزمرگی های روتینِ هر انسان را داستان کرده است، یعنی گمان می کنی در حال خواندن زندگی یک آدم عادی هستی، و جملات قلمبه سلمبه در کار نیست.
_________________
برشی از کتاب:
توی آزمایشگاه مدارهای الکترونیکی #دانشگاه_تهران چشمم افتاد به فرشته. سه ترم بود با هم همکلاس بودیم اما انگار هرگز او را ندیده بودم، مثل ساعتی بود که روی مچ بسته باشی یا عینکی که روی چشم هایت باشد اما آن ها را نبینی و دنبالشان بگردی.
_________________
این اثر، شش #داستان_کوتاه به زیبایی هرچه تمام دارد:
شیراز | تهران | بندرانزلی | مشهد | اهواز | اصفهان
_________________
نام کتاب: #بهترین_شکل_ممکن | نویسنده: #مصطفی_مستور | #نشر_چشمه | #فیدیبو
_________________
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر | #بیست_و_یک_روز_چهل_و_دو_کتاب

من خواب هایم‌ را می نویسم، اما نه خواب هایی که دیده ام، بلکه خواب هایی که قرار است آن ها را ببینم #رسول_یونان
_________________
#دیر_کردی_ما_شام_را_خوردیم توسط #نشر_نیماژ به چاپ رسیده و #مجموعه_داستان های #رسول_یونان است. در این کتاب ۲۸ #داستان_کوتاه در کنار هم چیده شده است. یونان را شاید بیشتر با #شعر هایش بشناسیم، زیرا که سِیر و ریتمی منطقی در #شعر می پیماید. او اهل نمایش دادن و نقش بازی کردن نیست، #اشعار َش برشی از زندگی اش است و #کتاب هایش زندگی اش.
_________________
برشی از کتاب:
موری گفت "این صحنه مثل #سکانس بعضی از #فیلم هاست"
گفتم "آره ولی یه چیزی کم داره"
رئوف گفت "چی مثلا؟"
گفتم "لابلای بوته ها گل سرخی نیست که تکون بخوره"
موری گفت "حتما هست، باید دقیق نگاه کنیم"
_________________
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر | #بیست_و_یک_روز_چهل_و_دو_کتاب

این #کتاب مشتمل بر ۱۱ داستان کوتاه از #صادق_هدایت است:
#سه_قطره_خون | #گرداب | #داش_آکل | #آینه_شکسته | #طلب_آمرزش | #لاله | #صورتک_ها | #چنگال | #مردی_که_نفسش_را_کشت | #محلل | #گجسته_دژ
_________________
#گرداب، در مورد مردی به نام همایون است که دوستش بهرام میرزا، به دلیل نامعلومی خودکشی می‌کند و بعد از آن حوادثی اتفاق می‌افتد که همایون احساس می‌کند که بهرام میرزا، پنهانی با همسرش رابطه داشته و هما تنها دخترش، نیز نتیجه این رابطه است تا اینکه ... .
_________________
#داش‌_آکل، لوطی مشهور شیرازی است که خصلت‌های جوانمردانه‌اش او را محبوب مردم ضعیف و بی‌پناه شهر کرده است. اما کاکارستم که گردن‌کلفتی ناجوانمرد است و به همین سبب، بارها ضرب شست داش آکل را چشیده، به شدت از او نفرت دارد و در پی فرصتی است تا زهرش را به داش آکل بریزد و از او انتقام بگیرد.
_________________
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر | #بیست_و_یک_روز_چهل_و_دو_کتاب

اگر #بار_هستی را با تخیّل و احساس شاعرانه و با اشتیاق برای پی بردن به معمای هستی بشر بخوانیم، سفری هیجان انگیز در پیش می گیریم. در این سفر احساسات و تمایلات همراهان -که همان شخصیت های #رمان هستند- ما را به راه های دور فرا می خوانند و عمقِ روان انسان و انگیزه های آشکار و پنهان او را نشان می دهند.
_________________
#رمان ِ #بار_هستی آخرین اثر #میلان_کوندرا -#نویسنده ی اهل چک- است. این #کتاب، تفکر و کاوش درباره ی زندگی انسان و تنهایی او در جهان است، جهانی که در واقع "دامی" بیش نیست و بشر -مغرور و سرگردان- در ریسمان های به هم تنیده ی آن تلاش می کند.
_________________
در سال ۱۹۷۳، #زندگی_جای_دیگری_است از همین #نویسنده، برنده ی #جایزه_مدیسی شد.
در سال ۱۹۷۸، #والس_خداحافظی از او برنده ی #جایزه_موندلو شد.
#کوندرا در سال ۱۹۸۱، یکی از برجسته ترین نشان های امریکایی یعنی #جایزه_کامنولث_اوارد را برای #کتاب ِ #خنده_و_فراموشی به دست آورد.
در سال ۱۹۸۲، برای مجموعه آثارش #جایزه_اروپالیتراتور را دریافت کرد.
در سال ۱۹۸۳، از دانشگاه میشیگان، دکتری افتخاری دریافت کرد.
_________________
نام کتاب: #بار_هستی | نویسنده: #میلان_کوندرا |مترجم: #پرویز_همایون‌پور | #نشر_گفتار | ۳۳۲ صفحه | سال ۷۱
_________________
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر | #بیست_و_یک_روز_چهل_و_دو_کتاب

کیمیاگر، داستان چوپانی عه که از اسپانیا به رویای یافتن گنجی خیالی راهیِ افریقا می شه. می گن #کوئیلو این کتاب رو از #مثنوی_معنوی الهام گرفته و از #هزار_و_یک_شب .
.#پائولو_کوئیلو از دسته قُماشی بود و هست که مخالف سرسخت ممنوعیت ماری‌جوانا هستش، چون می گه "چیزی که ممنوع باشه واسه مردم جذاب می شه و خودمم چوب این ممنوعیت رو خوردم!" . توی کتاب #ورونیکا_تصمیم_می‌گیرد_بمیرد ، #کوئیلو از بستری شدنش توی بیمارستان روانی می گه، گویا وقتی نوجوون بوده به اصرار خانواده اش از #ادبیات جدا می شه تا بره مهندسی بخونه و این موجب جنونِ #کوئیلو می شه!
بی نظیرترین کارِ این کتاب اینه که داره بیان می کنه هرچی توی عالم بیرون وجود داره، یه گوهر هستش و معنای مختصّ به خودش رو داره. روزمرگی ها توی این کتاب ملال‌زا نیست، بلکه پرتابه ای می مونه واسه اوج گرفتن انسان.
می گن این کتاب، بهترین کتاب دنیاست، اما به نظرم هر کتابی می تونه #بهترین_کتاب_دنیا باشه، چون هر #نویسنده ای یه دیدی به زندگی داره و نظرش و فکرش و احساسش خوبه و ارزش حداقل یک بار خوندن داره.
.
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر | #بیست_و_یک_روز_چهل_و_دو_کتاب