تعفن!
رایحهی تخمیر است
که قهقههزنان میپیچد
به مشام و جیبهایِ بیگناه
و البته بیچاره گوشهای عربدهخواه
تعفن!
کج فهمی است و روخوانی
و هیجان لحظهای دیده شدن
و البته شنیده شدن
غیرِ جغرافیای بد مستِ پُرعربده
و کفشهای طلا یادمان باشد
آن دو جفت، دوازده اعدامی بود
زیر پای شما به عربستان.
اگر طلاست نعلینتان،
ما هنوز رختمان عزاست
به سبزی و نان زندهایم
البته بدون بیخندانِ رفسنجان.
عربده نکش شبه ماه!
کمی آرام بتیغان
بیا اینجا
و کمی مزه کن پوستِ شیر را
کمی بخوان و اندکی گوش باش
جای نوشیدن و چرخیدن.
من از تو داغ ترم
ادای داغ در نکن
که شمشیرِ ذوالفقارِ من
مست میدان است
و آماده به گردنکشان
جیب بُران
و عربده کشان ...
و البته
یاد عربده کشی دیگر افتادم متعارف
همان که پشیمان است
“مثل سگ”
و افتخار میکند
به کاباره
و شهامتِ تهران ندارد!
یا علی...
#محسن_چاوشی
- ۲۷ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۵:۴۷