وبلاگ من

...

نام کتاب: #شش_شخصیت_در_جست_و_جوی_نویسنده
نویسنده: #لوئیجی_پیراندلو
مترجم: #حسن_ملکی
ناشر: #نشر_تجربه
تعداد صفحات: ١٢٧
🌹نمایش نامه ی برگزیده ی قرن ٢٠
.
[یادداشت من]
شش شخصیت در صحنه ی تئاتر کنار یکدیگر جمع شده اند برای تمرین؛ اما متنی در کار نیست! نویسنده فقط آن ها را در ذهنش آفریده و به حال خود رها کرده است! اکنون، هر یک به دنبال داستانی هستند که شرح زندگی خود را بیان کنند؛ و اینجاست که بزک‌دوزکِ بازی های این بازیگران رخ می دهد. پس از کلنجار رفتن های بی وقفه و گه‌گداری دعوا و فحش‌دادن بین یکدیگر، هریک از این بازیگران ملتمسانه از کارگردان می خواهند که نمایش را مدیریت کند تا بلکه کمی به زندگی سترونی‌شان سر و سامان بخشیده شود. اصرار آن ها نتیجه می بخشد و کارگردان کار را پیش می برد. اما با باز بودنِ پایانِ نمایش نامه، متوجه می شویم مانند خلق شدن‌شان در ذهن نویسنده که پوچ بود و بیهوده، بازی‌ئی که در روی صحنه هم داشته اند بی فایده بوده است و حتی پوچ‌تر! غمی مضاعف بر غمی که داشته اند اضافه می شود.

.
[از متن کتاب]
کل درام من در همین یه چیزه... در آگاهی من از این که هرکدوم از ما، آقا، خودش رو یه فرد واحد می دونه، در حالی که چنین چیزی حقیقت نداره... هرکدوم از ما بسته به تعداد موجودات درونی‌مون چند نفریم... چند نفر... با بعضی ها این آدمیم... با بعضی دیگه یه آدم کاملاً دیگه... در همه ی مواقع هم دچار این توهّمیم که برای همه یه جور واحدیم... فکر می کنیم تُو هر کاری که می کنیم همیشه همین شخص واحدیم، ولی این حقیقت نداره. حقیقت نداره! این رو زمانی خوب متوجه می شیم که با یه اتفاق، علی‌الخصوص از نوع مصیبت‌بارش، مثل اونی که برای ما اتفاق افتاد، درست وسط کاری گیر میفتیم و خودمون رو وسط زمین و هوا معلّق می بینیم. اون وقت متوجه می شیم همه ی وجودهای درون ما تُو این کار دخیل نبودن و بنابراین بی‌عدالتی می شه اگه ما رو بنا به همون عمل تنها قضاوت کنن... و این‌طور معلّق‌مون نگه دارن... و تموم عمر... دست و پامون رو تُو منگنه بزارن... انگار سر تا پای زندگی ما کلاً تُو همون یه عمل خلاصه می شده.

  • مظاهر سبزی