وبلاگ من

...

برف ها سگ ها کلاغ ها - جمال میرصادقی

شنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۹، ۰۸:۴۰ ب.ظ

نام #داستان_کوتاه: #برف_ها_سگ_ها_کلاغ_ها (از کتاب مجموعه‌ داستان #مسافر_های_شب)
نویسنده: #جمال_میر_صادقی
#انتشارات_رز
.
خانه های قدیمی صفای خاص خود را دارند. به اندازه ی تمام پستوهای این خانه ها، داستان در دل ساکنانش نهفته است. #برف_ها_سگ_ها_کلاغ_ها اما داستان خیانت است؛ خیانت یک مرد به زندگی دو زن. توران و محمود زوجی عاشق و جوان هستند که ساکن یک اتاق خانه ای قدیمی هستند و در اتاق دیگر حاجی و همسرش و دو پسر کوچکش به نام های جعفر و احمد زندگی می کنند. #میر_صادقی نشانی از ساکنان اتاق های دیگر نداده است تا داستان شلوغ نشود. و یا شاید هم خواسته خرابکاری های حاجی را زیاد به رخ من و شما نکشد!
.
محمود می میرد و توران بی یار می ماند. آن همه عشق و عاشقی از میان می رود و حاجی که استاد صیغه بازی ست (!)، توران را به چنگ خود در می آورد. رابطه ی پنهانی حاجی-توران منجر به نوزادی می شود که در ادامه توسط همسر حاجی به دنیا نمی آید!
.
همسر حاجی، تورانِ بدبخت را به زور پیش یک قابله می برد و بچه اش را سقط می کند. قابله ها هم گویا مسیح‌اند و دَمِ معجزه‌گر دارند؛ هم نوزاد به دنیا می آورند و هم سقط جنین می کنند. توران به خواست خود دارای بچه نشده است که حالا به خواست خود فاقد آن شود. اما می شود! شدنی ها و نشدنی ها همیشه دست ما آدم ها نیست. ما عروسک خیمه شب بازیِ این جهانیم. توران اکنون ماتمِ از دست دادنِ کودکش را بر دل دارد. و این ماتم آمیخته شده است با غمِ نبودنِ محمود جانش. همسر حاجی، به همراه دو پسرش و همسایه‌شان -سکینه خانم- عازم شاه عبدالعظیم می شوند. جمعه است و یقیناً زیارت می چسبد؛ آن هم پس از این قتل! حاجی هم عادت دارد روزهای جمعه تا ظهر بخوابد!
.
#مظاهر_سبزی
#دوشنبه_های_داستان
.
دوشنبه‌‌ی هفته‌‌ی آتی (٢٨ مهر) داستان کوتاه #بابا را می‌خوانیم؛ از همین کتاب🌹

  • مظاهر سبزی