دو
سیمیکالن (؛) را نویسنده در متن وقتی می گذارد که جمله تمام شده است اما می خواهد باز حرف بزند. مثل وقتی که با همکلاسی چهارم دبستانت یک ساعت و چهل و سه دقیقه تلفنی صحبت کرده ای و درست بعد از این که چهارده بار خداحافظ و قربانت و خوشحال شدم گفته ای، می گوید راستی یک چیزی!
.
از این یک چیزی ها و راستی ها در زندگی زیاد داریم. مثلاً یک ماه مانده به پایان ترم که بین استاد راهنمای اول و دومِ پایان نامه ات دعوا پیش می آید و تو می شوی کیسه بوکس. یا اصلاً خودِ کیسه بوکس. کیسه بوکسِ محمدعلی کلی که انقدر مشت خورده و جِرواجِر شده اما محمدعلی یک مشت دیگر حواله اش می کند.
.
قدیم ها خالکوبی و تتو مد نبود. مد نبود و علی -پسر اصغرآقا بقال- روی بازویش نمی نوشت سلطان قلب ها مادر. مد نبود و میترا -دختر خیاط سر کوچه- باشگاه بدنسازی ثبت نام نمی کرد تا تتوی روی سینه اش را نشان اعظم -دختر سبزیفروش آخر کوچه- بدهد. اما حالا مد شده و می بینیم علی و میترا و اعظم تتوی جدید می زنند و میانِ یک قلب شیارخورده و حَزین از فراغ یار، سیمیکالن طرح می زنند.
.
سیمیکالن وقتی تتو می شود، یعنی خودکشی ممنوع. این یک نماد انگیزشی است که می گوید بی خیال زندگی و سختی هایش. یعنی زندگی سخت است اما ارزش جنگیدن دارد و هنوز کار به نقطه و علامت تعجب و سایر علامات سجاوندی کشیده نشده است. مثل وقتی که نویسنده حرف هایش تمام شده اما هنوز هم حرف در ذهنش دارد. این روزها اگر ارنست همینگوی زنده بود جمله ی "مست بنویس و هشیار ویرایش کن"اش را پس می گرفت و روی شکمش که اواخر عمرش شبیه بشکه ی نفت شده بود یک علامت سیمیکالن بزرگ می انداخت.
.
خلاصه که سیمیکالن چیز خوبی است. از دل همین چشم و هم چشمی های مردم هم چیزهای خوبی در می آید. تتو و خالکوبی و باشگاه بدنسازی رفتن این روزها شده کلاس درس. اگر کسی می گوید در کنج انزوا می شود مولانا و خیام و داستایفسکی شد یقیناً زندگی را نفهمیده. این بار اگر کسی این حرف را زد، نشان علی و میترا و اعظم را بهشان بده. البته تتوی میترا جای بدی است، حواست باشد که برای میترا دردسر درست نکنی!
- ۹۹/۰۷/۱۸