وبلاگ من

...

بادکنک سفید

جمعه, ۴ مهر ۱۳۹۹، ۱۲:۵۷ ب.ظ

نام فیلم: #بادکنک_سفید
فیلمنامه: #عالیجناب_عباس_کیارستمی
بر اساس طرحی از #پرویز_شهبازی و #جعفر_پناهی
طراح صحنه، تدوینگر و کارگردان: #جعفر_پناهی
مدت زمان: ١ ساعت و ٢٠ دقیقه
___
تو صد تومن می خوای بدی پولِ یه ماهی؟! با صد تومن می شه دو تا فیلم دید. مْخِت عیب کرده!
___
کمتر از دو ساعت مانده به سال‌تحویل و دختربچه ای هر دو پایش را کرده در یک لنگه کفش که از مادرش صد تومن پول بگیرد و ماهیِ سفیدی که دیده است و دلش را برده، بخرد و بگذارد سر سفره ی هفت سین.
با هزار جور گریه و گوشه گیری و قهر، پول را می گیرد و تنها و تُنگ به‌دست راهیِ مغازه می شود. ابتدا به تماشای معرکه‌گیرها می ایستد تا با تماشای نحوه ی خروج مارها از جعبه، از کاری که همیشه از آن طرد شده است سر در بیاورد. در این جاست که معرکه‌گیر گمان می کند پولی که در تُنگ دختر است، کمک او و خانواده اش به این معرکه‌گیری است! پول را از او می گیرد، اما وقتی اشک هایش سرازیر می شود، همکارش پول را به او بر می گرداند و توضیح می دهد که قصد گرفتن پول زور از کسی ندارد و مال حلال و حرام در دنیای مارگیرها تعریف‌ شده است. در ادامه وقتی به مغازه ی ماهی فروش می رسد، متوجه می شود پولش را گم کرده است! با جستجوی فراوان، متوجه می شود پول افتاده در حفره ای که روبروی یک مغازه است و تنها راهِ خارج کردنِ پول این است که صاحب مغازه را پیدا کند. وقتی از یافتنِ صاحب‌مغازه ناامید می شود و کمک های برادرش -که از پِیِ او آمده است- هم منجر به یافتنِ آن شخص نمی شود، از یک بادکنک فروش کمک می خواهند تا با چسباندن آدامس به چوبِ بلندی که با آن بادکنک می فروشد، پول را خارج کنند.
با کلی تلاش و به محضِ خارج کردن پول، صاحب‌مغازه سر می رسد!
___
#مظاهر_سبزی

  • مظاهر سبزی