سفر
نام فیلم: #سفر
فیلمنامه: #عالیجناب_عباس_کیارستمی
کارگردان: #علیرضا_رئیسیان
___
من یه گاوم!
من و بی بی از دار دنیا یه مزرعه داریم، یه مزرعه ی بزرگ که بچه های بی بی توش قد کشیدن و بعدش هر کدوم مثل ترکش افتادن یه گوشه ی دنیا. یکی از بچه هاش هم خارجه، عکسش روی طاقچه ست، با زن خارجیش.
یه روز عادی مثل همه ی روزهای دیگه، من یه پوست هندونه رو با یه گاو دیگه سهیم شدم! یعنی از وسط، دقیقاً از وسط، نصفش کردم و بی بی از اون موقع به بعد، بهم می گه گاو حساس! یعنی گاوی که حس تملّک به داشته هاش نداره و همه رو تو خوشی هاش شرکت می ده.
یه روزی معمولی تر از هر روز، یه مرد با زنش، پسرش و بچه ی چندماهه اش اومدن مزرعه. من دقیق نمی دونم، اما گویا از دوست های قدیمی بی بی بودن. هرچی بیشتر می گذشت، بیشتر به مَرده مشکوک می شدم، یه روز هم شروع کرد به حرف زدن باهام! باورتون می شه؟!
بعدها فهمیدم یه شب که آژیر هشدار سر دادن و تهرونی ها از ترس موشک و از دست دادن جون شون ریختن تو مخفیگاه ها، این خانواده زدن بیرون و اومدن پیش بی بی. خونه ی مُفت و طبیعت مُفت و غذا مُفت و باقیِ چیزا!
مَرده تظاهر به آروم بودن می کرد، اما از صحبت هاش با خودش فهمیدم که اون شبی که می خواستن بیان مزرعه ی ما، مَرده به یه ماشین راه نداده و اون هم سبقت غیرمجاز گرفته و بومب! کوبونده به یه ماشین دیگه! فکر می کنم یارو مُرده!
من به بی بی چیزی نگفتم، شما هم نگید لطفاً!
- ۹۹/۰۵/۲۲