پیشنهاد بی شرمانه به نقاش مرده
نام فیلم: #پیشنهاد_بی_شرمانه_به_نقاش_مرده
فیلمنامه: #سید_رضا_اورنگ (بر اساس نوشته ای از #فرید_امین_الاسلام)
کارگردان: #سید_محسن_اورنگ
مدت زمان: ١ ساعت و ٢۵ دقیقه
با بازیِ #حامد_بهداد
___
#حامد_بهداد، نقاشی مستأصل و عاصی، برای مرتبه ی چندم خودکشی ناموفق داشته است و در بیمارستان با یک روزنامه نگار، که اتفاقاْ او هم مستأصل و عاصی است و خودکشی چندباره ی ناموفق داشته، آشنا می شود.
مرد روزنامه نگار، پساز از دست دادنِ تمام اعضای خانواده اش طی یک حادثه، با میراث باقی مانده ی پدری هفته نامه ای تأسیس کرده است، هفته نامه ای که در ابتدا در قامتِ رنگِ سپیدِ انگیزه بوده، اما رفته رفته تن به مطالب و محتواهای زرد داده است.
روزنامه نگار پول ندارد؛ #بهداد هم پول ندارد، هم زنش در پِیِ طلاق است، هم این که به عنوان یک هنرمند -که اتفاقاً نقاشی هایش بَدَک هم نیست- خوشی های شهرت را به یَدَک نمی کشد و به همین خاطر اسمش تیتر یک روزنامه نیست، صحبتش نُقل محافل ادبی نیست و در رسانه ها زبان به نَقل اهمیت آثارش نمی چرخد.
___
پیشنهاد بی شرمانه ی روزنامه نگار به #بهداد این است که برای چندوقت در اتاقی در قبرستان پنهان شود و همه جا اعلام شود وی را ربوده اند و به قتل رسانده اند! این پیشنهاد عملی می شود، اسم #بهداد تیترِ یک هفته نامه ی آقای روزنامه نگار می شود و گالری نقاشی های #بهداد مملو از جمعیت. کار و بار مرد روزنامه نگار و همسر #بهداد سکّه می شود و پول و پارو با هم جور و اُخت. همسر #بهداد هوایی می شود و طلب طلاق می کند، #بهداد با یک پیرمرد نقاش ارتباط می گیرد و سبک نقاشی هایش از فرم سابق به سبک قهوه خانه ای تغییر می کند، و در همین وانفسای ندانم کاری است که پول های حاصله از فروش تابلوهای #بهداد توسط همکار و شریک زنِ این نقاش دزدیده می شود و نقاش فیلم ما، در اوج تنهایی، در حالی که به فهم جدیدی از زندگی هنری و شهرت دست یافته است، در همان اتاقِ درونِ قبرستان می میرد؛ مرگی شرافتمدانه و با شناختِ عالی از خودش، هنرش و قلمموهایش.
- ۹۹/۰۵/۱۰