جابری و امتحان زبان
جابری تبعیدیِ مدرسه مون بود. سوم دبیرستان نمراتش بد شده بود و بهش گفته بودن باید پیش دانشگاهی بیاد مدرسه ی ما. مدرسه ی جابری اینا نمونه دولتی بود، مدرسه ی ما دولتی. ما معمولی بودیم. هم مدرسه مون، هم معلم هامون، هم فضای مدرسه مون، هم مدیر مدرسه مون که همیشه ی خدا یه شلوار پارچه ای گشاد و داغون پاش می کرد.
جابری خیلی بند آبروش بود. درسته که همه آبروشون رو دوست دارن، اما جابری چون حس می کرد همه ی همکلاسی های سابقش، معلم های سابقش و حتی در و دیوار و تخته ی وایت برد کلاس شون پشت سرش حرف می زنن و می گن "تنبل بود بابا! درس نمی خوند" در صورتی که نه تنبل بود نه درس نمی خوند؛ بیشتر بند آبروش بود.
امتحان زبان انگلیسی داشتیم، دقیقاً همون موقع کنکور و حال به هم زنی های درسی و استرسی و کدوم دانشگاه قبول می شم و آینده ام چی می شه و اگه قبول نشم بدبخت می شم و باید برم سربازی و...؛ تا این که بعد امتحان به جابری گفتم یکی از سؤالات زبان مشکل داشت و وقتی گفت چی؟! پای راستم رو گذاشتم روی پله ی بعدی که داشتم ازش میومدم پایین و گفتم توی پَسِیج چهارم، گفته بود پایتخت انگلیس پاریس عه! جابری خندید و گفت این که اشتباه نیست مظاهر!
جابری رفت. گفت من نمی خوام با معلم زبان مون روبرو بشم، چون که سال اول تا سوم دبیرستان معلمم بوده و نمی خوام بفهمه من رو انداختن مدرسه ی شما!
معلم زبان جابری اینا اون سال برنامه اش خالی بود، میومد به ما هم زبان درس می داد. من رفتم و به معلم زبان مون گفتم؛ گفتم که پایتخت انگلیس پاریس نیست و اشتباه نوشتین.
جابری رفت، معلم زبان مون هم رفت. دقیقاً یادمه روی همون پله ای که چند دقیقه ی پیش پاشنه ی کفش طبی جابری چرخیده بود و گفته بود "این که اشتباه نیست مظاهر!" نشستم و داشتم فکر می کردم به این که اگه اشتباه نیست که پایتخت انگلیس پاریس عه، پس آبروی جابری هم نباید با یک سال درس خوندن توی مدرسه ی ما بره!
جابری رو خیلی ساله که ندیدم. نمی دونم کدوم دانشگاه رفت و چی خوند و زندگیش الان چطوریاست، اما مطمئنم آبروش هنوز سر جاشه و ما آدم ها یه عذرخواهی بزرگ به همه ی آدم هایی که با حرف هامون منزوی شون کردیم، بدهکاریم.
- ۹۹/۰۴/۱۷