وبلاگ من

...

گوساله بی تاب - ایزاک بشویس سینگر

جمعه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۹، ۰۹:۳۴ ب.ظ

برای دوشنبه‌ ی هفته‌ ی آتی (٢ تیر) #داستان_کوتاه #سپرده_به_زمین از #بیژن_نجدی را می‌ خوانیم.
___
و اما #داستان_کوتاه این هفته:
نام داستان: #گوساله_بی_تاب | نویسنده: #ایزاک_بشویس_سینگر
نویسنده ای نه چندان مشهور که رزومه ی هنری اش خلاصه می شود در ستون نویسی بخش "آیا می دانید" در یک روزنامه و رُمانی که هرکاری می کند پیش نمی رود؛ یک روز وقتی یک آگهی می بینید، راهیِ محله ای گمنام می ‌شود تا برای مدتی در یک کلبه در کنار یک زوجِ نه چندان عاشق (!) و دختر کم اعصابشان بماند. او به جایی می رود که خودِ ساکنان آن محله از آن بیزارند. پس از برخورد سردی که توسط زنِ خانواده و دخترش با این نویسنده می شود؛ در یک مکالمه ی دونفره بین او و مردِ خانواده، همه متوجه می شوند که مهمان شان نویسنده ی ستون "آیا می دانید"ی است که هر سه تای شان دوستش دارند و دنبالش می کنند. #سینگر را استاد نگارش #داستان_کوتاه با تمرکز ویژه بر مسائل اجتماعی می دانند. او در این داستان عدم حضور عشق در زندگی ساکنان کلبه را با عشقِ خاکستری زندگی نویسنده مقایسه می کند. در قسمت های پایانی کتاب، وقتی که گوساله ی مریضی که اطراف کلبه بود را فروختند و پولش را زدند به جیب، هر دو (نویسنده و مرد مزرعه دار) انگار کسی را از دست دادند. دیگر خبری از ناله های شبانه ی گوساله نبود، اما آدم گاهی دلش برای ناراحتی ها و بغض های زندگی اش هم تنگ می شود! مرد مزرعه دار، به خانواده اش سُکنی گزیدن در این منطقه ی عجیب را تحمیل کرده بود؛ و نویسنده جدایی خودش از جامعه اش، معشوقه اش و نو‌شتن را.

  • مظاهر سبزی