مرگ یزدگرد - بهرام بیضایی
نام فیلم: #مرگ_یزدگرد | نویسنده و کارگردان: #استاد_بهرام_بیضایی | با بازیِ #سوسن_تسلیمی | مدت زمان: ۱ ساعت و ۵۲ دقیقه
___
زندگیِ مرگ
___
پس یزدگرد به سوی مرو گریخت و به آسیابی درآمد. آسیابان او را در خواب به طمع زر و مال بکشت.
___
فیلم سه راوی دارد: آسیابان، زنش و دخترشان. هر سه از مرگ یزدگرد می گویند و گاهاً حرف های خود را نقض می کنند و ادامه حرف های شخصیت های دیگر را از سر می گیرند. یزدگرد سوم، به مرو گریخته و در در آسیاب این خانواده پناه برده تا بلکه او را بکُشند! یزدگرد سوم، آخرین پادشاه سلسله ی سامانی بود.
___
سرداد سپه یزدگر سوم، به همراه موبَد و شخصی دیگر برای محاکمه ی این خانواده به آسیاب آمده اند. در آسیاب دادگاه محاکمه در حال برگزاری است و بیرون از این محاکمه گاه، سپاه یزدگرد شمشیر علیه سپاه اعراب کشیده اند.
___
#بیضایی در این نمایش نامه به "شاه کشی" گریز زده و آن را در بطن هنر خویش قرار داده است. حقیقت این است که پادشاهانِ همه ی اعصار به وقتِ پیری یا خودکشی می کرده اند (!) یا با خدعه ی اطرافیان کشته می شدند تا پیش از "تسلیمِ مرگ" ، "مرگی مانا" را تجربه کنند.
___
اما چیزی که مخاطب را رها نمی کند، فکرِ این است که این پادشاه است که مرده یا آسیابان؟! فکری که با شمایِ مخاطب می ماند.
#بیضایی در اصل خانواده ای معمولی را در تقابل با پادشاه و سپاهش قرار داده است؛ پادشاهی که وحشت پرچمش است و سپاهش تنهایی ست. اما شاید درس بزرگ فیلم این است که همه ی ما انسانیم و برابر، و پادشاه و آسیابان نداریم، زیرا که در این فیلم بارها و به کَرّات آسیابان پادشاه نامیده می شود و پادشاه آسیابان خطاب می شود.
___
وقتی برای #بیضایی مهم نبوده این شخص یزدگرد سوم است یا آسیابان، چرا باید برای ما مهم باشد؟! وقتی این دیدگاه مُتقن می گردد که این جمله ی بزرگ را از فیلم برای خودت به امانت بر می داری :
"پادشاه اینجا کشته نشده. او پیش از آمدن به اینجا مرده بود!"
- ۹۹/۰۳/۰۹