وبلاگ من

...

جمع بندی کتاب #وقتی_نیچه_گریست :
یالوم در این رمان ، ملاقاتی ساختگی از نیچه و دکتر برویر را پرداخت کرده است؛ و سپس قلم را به ذهن خلاق خود سپرده. مکانِ #رمان ، وینِ اتریش است، جایی که لو سالومه برویر را مجاب می کند نیچه را درمان کند؛ نیچه ای که روز به روز حال اش بدتر می شود و کسی قدرت کمک کردن به او را ندارد.
کتاب آمیزه ای از حقیقت و داستان است. برخی نامه هایی که در کتاب می خوانیم حقیقی است و برخی ساختگی. ایده ی نگارش این اثر زمانی به ذهن اروین یالوم خطور کرده که یک روز نمایش نامه ای خوانده که در آن نویسنده با تغییر جای بیمار و پزشک، قصد درمان بیمار را داشته است؛ کاری که یالوم در این کتاب کرده است؛ او نیز شخصیت دکتر برویر را به نحوی ساخته که پس از چند صفحه از کتاب، به نیچه می گوید که مدت های مدیدی است که مریض است و حال نیچه باید به درمان او کمک کند!
___
این ها در کتاب نیست:
لو آندرئاس سالومه، پل ری و نیچه ؛ سه نفره زندگی می کردند. یک روز لو سالومه و ری با هم گریختند و در حق نیچه خیانت کردند. داستان عشق بین لو سالومه و نیچه در آن زمان بسیار معروف شده بود، تا جایی که لو سالومه را به واسطه ی عشق نیچه به او می شناختند. لو سالومه زنی زیبا و هنردوست بود که بواسطه ی همین علاقه اش و البته زیبایی اش (!)، با بسیاری از علمای مطرح زمان خود در ارتباط بود.
نیچه از گریختن دو دوست اش دچار جنون شده بود و شاید همین نامروّتی بود که باعث شد او ۱۱ سال زوال عقل داشته باشد. او برای ۱۱ سال نمی توانست فکر کند و بنویسد و یکی از آرزوهای بزرگ اش این بود که برای دو یا سه روز متوالی از میگرن در امان باشد و مغزش ورودی ها را با خروجی تبدیل کند تا بتواند بنویسد؛ اما نشد و او سال های سال از این کشور به آن کشور رفت تا بلکه با اقامت در اقلیم های متنوع بتواند بنویسد؛ که نشد؛ و مُرد!
اما قسمت جذاب و زیبا این است که لوسالومه با ری نماند و با مردی دیگر ازدواج کرد.
___
بحث اصلی #وقتی_نیچه_گریست، وسواس فکری است که هم نیچه از آن عذاب می کشد، هم برویر.

  • مظاهر سبزی