وقتی نیچه گریست - یک-سومِ اول
نظر من پیرامون یک-سوم اول کتاب #وقتی_نیچه_گریست:
#اروین_یالوم اولین روانشناسِ نویسنده ای است که روانشناسی و نویسندگی را تلفیق نموده و از این طریق در صدد کمک به افراد برآمده است. با این که شاید افراد روانپریشِ کمی را پیدا کنیم که علاقه به خوانش کتاب داشته باشند، اما این امید است که همان قلیل کتاب خوان هایی که داریم؛ از کتب این تیپی آنچه را که باید بیاموزند و در بزنگاه های حساس به کسانی که نیازشان دارند منتقل کنند.
کتاب با این که دارای اصطلاحات پزشکی و روانپزشکی ثقیل است، اما چون که در چارچوب داستانی درآمده است، رنگ و جلای ویژه ای یافته و منحصر به فرد شده است. #نیچه، عالمی که همه می شناسیم اش، از بیماری های فراوانی عذاب می کشد و چندین و چند روانشناس تلاش کرده اند تا او را درمان کنند، اما نتوانسته اند. تا این که لوسالومه، دکتر برویر را می یابد و از او خواهش می کند که نیچه را درمان کند.
غریب ترین و البته قشنگ ترین قسمت کتاب -به نظر من- آنجایی از فصل پنجم است که برویر از نیچه در مورد خانه اش می پرسد و نیچه جواب می دهد "خانه ی من، چمدان من است. من لاک پشتی ام که خانه ام را بر پشتم حمل می کنم. آن را کنار اتاق هتلم می گذارم و هرگاه هوا آزاردهنده شود، آن را بر می دارم و به آسمان های بلندتر و خشک تر نقل مکان می کنم."
ریز به ریز کتاب حساب شده نوشته شده است. مثلاً این که اکثر نویسنده ها به هنگام پیاده روی ایده های نوشتاری تاپ خود را پیدا می کنند، یا این که یک مرد به هنگام ملاقات با یک زن زیبارو چه در دلش می گذرد!
به نظر من، نکته ی متمایز کننده ی این اثر این است که اکثر اسامی ای که برای شخصیت ها استفاده شده است، اسامی نویسندگان و موسیقی دان ها و افراد بزرگی است.
کتاب تعلیقی عجیب دارد، بدان مفهوم که به یکباره تمام اطلاعات را به شما نمی دهد. مثلاً اکنون که من در حال نگارش این متن هستم، فصل پنج را تمام کرده ام و با این جمله تمام شده است که "دکتر برویر، من از شما سه سوال دارم!" و این یعنی تو مشتاقانه و از سرِ میل و رغبت و شوق منتظر هستی تا ببینی نیچه از دکترش -برویر- چه می پرسد.
#مظاهر_سبزی
- ۹۹/۰۲/۱۹