باغ فردوس 5 بعد از ظهر
لادن مستوفی+ رضا کیانیان+ آزیتا حاجیان+آقای بازیگر
-------
نقش حامد بهداد خیلی کمه، در حد هفت هشت سکانس هفت هشت ثانیه ای! خوب بازی کرده، مثل همه ی بازی هاش. اما چون گمون کنم جزو اولین بازی هاش هستش، مشخصه خیلی پخته نیست.
فیلم قدیمی عه، مال وقتی که هنوز پلاک ماشین ها تغییر نکرده بود و آزیتا حاجیان و لادن مستوفی جوون محسوب می شدن!
یه کلیشه که خیلی بد درست شده. داستان دختری که از بیماری روانی رنج می بره و می خواد خودکشی کنه. گویا فقط یه دکتر توی شهر هستش (رضا کیانیان) که باید برن پیشش واسه مداوای دختر بیمار فیلم.
فلسفه ی اسم فیلم هم اینه که رضا کیانیان و آزیتا حاجیان عاشق هم بودن و قرار بود با هم ازدواج کنن و ساعت 5 عصر توی یه باغ به نام باغ فردوس قرار گذاشتن، اما حاجیان نمیاد و کلاً می پیجونه و می ره با یه مرد پول دار.
ارتباطی که بین کیانیان و مستوفی شکل می گیره و تماس های گاه و بی گاهشون با همدیگه، نوید یه عشق رو می ده!
حامد بهداد هم توسط پدر مادر مستوفی اجیر شده که توی شرکتش کار کنه و حواسش به این دختر دیوونه باشه.
گیر مستوفی اینه که هم صحبت نداره. دکتر (رضا کیانیان) با صحبت کردن مداوم با مستوفی، محرم اسرارش می شه.
"به نظر من مردهایی که آشپزی می کنن، خیلی دوست داشتنی هستن!"
از این مونولگ می شه فهمید که مستوفی دلباخته ی کیانیان شده؛ وقتی که مستوفی توی خونه ی کیانیان داره خیار پوست می گیره و حرف می زنه و بعد می گه عاشقشه و ازش خواستگاری می کنه!
از اون طرف، یک سکانس قبل آزیتا حاجیان هم ازش خواستگاری می کنه!
یه مرد، که یه روز هیچکس نخواستش؛ الان دوتا خاطرخواه پیدا کرده.
سکانس پایانی:
کیانیان ما موهای تراشیده، می شینه روبروی مستوفی و با هم صحبت می کنن؛ که چه بسا این عشق یا حل بشه، یا جواب نه رو بکوبونه روی میز!
چیزی که خیلی توی فیلم ضایعه و توی ذوق می زنه، اینه که کیانیان پزشک هست و پزشک ها پولدارن -حداقل توی ایران که کشور پزشک سالار هست!- ؛ پس چرا حاجیان می خواد با پولی که از همسرش کشیده بالا، بخره اش؟!!!
و این که مستوفی رفته فرانسه درس خونده، پس چرا انقدر سنتی فکر می کنه؟!!!
آخر فیلم هم پایان باز!
مستوفی "سن و رفاه و ... واسه ام مهم نیست! یه چیزی بگو دکتر!"
صدای پرنده های توی قفس شنیده می شه و مشکیِ تیتراژ پایان شروع می شه با آهنگ بی کلام!
-------
مظاهر سبزی - 15 فروردین 99
- ۹۹/۰۱/۱۵