وبلاگ من

...

خشم و هیاهو - ویلیام فاکنر

شنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۴۵ ب.ظ

+ من از صبح یه ژلوفن خوردم، همینجام مونده (به قفسه ی سینه اش اشاره می کنه)
- فکر کنم گیر کرده توی قفسه ی سینه ات! کاش حرف بود، می تونستی بگی راحت بشی!
+ بعضی حرف ها هست که هرگز سر به ابتذال گفتن فرو نمیارن
- نمردی انقدر شریعتی بلغور کردی؟! توی اون مخت چیزی از خودت نداری؟!
+ آدم ها روزی که دانشجو اَن، وقتی توی خیابون راه می‌ رن انگار کتابن؛ روزی که مدرک زبان می خوان بگیرن، انگار دفتر سیمیِ لغت‌اَن و دارن پله های مترو میدون انقلاب رو می رن پائین؛ روزهایی هم که تلخ‌اَن و زهراَن و سمّ‌اَن، می شن نیچه. اما وای به حال کسی که خیلی تلخه، آدم های خیلی تلخ، می‌ شن شریعتی!
#مظاهر_سبزی
___
خسته تر از اونم که بنویسم این کتاب در مورد چی بود. ۴۰ صفحه ی آخرش هم موند و نرسیدم بخونم. دوست نداشتم از جایی کپی کنم و درباره اش بنویسم، واسه همین چیزی نمی نویسم❤️
___
#کتابخانه_مظاهر | #مظاهر_سبزی | #بیست_و_یک_روز_چهل_و_دو_کتاب | #خشم_و_هیاهو | #ویلیام_فاکنر | #بهمن_شعله_ور

  • مظاهر سبزی