وبلاگ من

...

صندلی ها - اوژن یونسکو

چهارشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۸، ۰۱:۰۷ ب.ظ

"صندلی ها" نماد شرایط غمبار زندگی انسانی، نمایش عدم امکان تفهیم خود به وسیله ی زبان و همچنین نمادی است از لزوم امید و انتظار برای نوع بشر. این نمایش‌نامه همانطور که یونسکو در زیر عنوان آن نوشته است، یک "فارث تراژیک" است که به گفته ی #کلود_آباستادو "در دو نهایت خنده و وحشت با تکنیک و سبک خاصش اعجاب آور است" . یونسکو خودش تایید کرده است که انتظار، در تئاترش دلیلی برای زیستن است. در بیشتر نمایش نامه های یونسکو، مسئله ی انتظار یا بهتر بگوئیم امید، حضور دارد.
_________________
به نظاره ی داستان یک زوج سالخورده می نشینیم که برجی محصور در میان آب ها را نگهداری می کنند و منتظر یک سخنران و جمعیت زیادی برای گوش دادن به او هستند. مرد و زن سالخورده تنها ساکنان این جزیره هستند. آن ها گذشته ای واقعی و خیالی دارند، خاطرات، رویاها و حسرت هایی را پشت سر گذاشته اند. در تمامی طول زندگی شان، با شکیبایی و آرامش منتظر امپراتوری بوده اند که به دیدار آن ها بیاید، چیزی که شاید بتواند به آن ها کمک کند تا پیامشان را برای نجات انسانیت، به گوش همه برسانند.
_________________
مفسران گفته اند "این نمایش نامه، داستان دو شخص ناموفق است. زندگی آن ها، زندگی یک شکست است، پوچ است. این دو شخص سالخورده که آنجا هستند، که هرگز موفق نشده اند در زندگی کاری انجام دهند، که تصور می کنند مردم را دعوت کرده اند، خیال می کنند که وجود دارند؛ می کوشند روشن بین شوند و خود را متقاعد کنند که بالاخره چیزی برای گفتن دارند"  
________________
انسان قادر نیست زندگی کند اگر هیچ چیز از انتظار ماورائیش که به طریقی ملموس با عمق طبیعتش مطابقت دارد، برآورده نشود. خلاء یا پوچی، احساسی که بر تمامی دوره ی بعد از جنگ جهانی سایه گسترده بود، خصوصیتی است که اغلب به #تئاتر یونسکو نسبت داده می شود. جهان شگفت آور "صندلی ها" اغلب خوانش دیگری را طلب می کند تا دریابیم که عموما امید ناچیزی، در این جهان عمیقا ناامید وجود دارد. به خصوص با این که #تئاتر غنی یونسکو گاهی تاریک به نظر می آید باید توجه داشت‌ که معمولا یک فردسان هست که مقاومت می کند، مانند "برانژه" ثابت قدم که در تک‌گوییِ پایانیِ "کرگدن" اعلام می دارد "من تسلیم نمی شوم"
_________________
به قول #پل_ورنوآ (استاد دانشگاه استراسبورگ و متخصص آثار یونسکو) "انتظار به امید وابسته است. عدم انتظار ناامیدی است ... و یونسکو بین انتظار، چیزی مثبت، هنگامی که در حالت خوشبختی و خوشبینی است، و ناامیدی، وقتی در برابر مسئله ی شرّ قرار می گیرد، به طوری که در یک حالت، انتظار چیزی باور کننده به نظرش می رسد و در حالتی دیگر چیزی که برایش بیهودگی به بار می آورد، در نوسان است"
_________________
برشی از نمایش نامه:
پیرمرد: من خودم حرف نخواهم زد، یک سخنران حرفه ای استخدام کرده ام که به جای من حرف بزند، خواهی دید.
پیرزن: خوب، حالا واقعا امشب برگزار می شود؟ لااقل از همه دعوت کرده ای، از همه ی اشخاص مهم، از همه ی مالکان و همه ی دانشمندان؟
پیرمرد: بله، از همه ی مالکان و همه ی دانشمندان. (سکوت)
پیرزن: نگهبانان؟ اسقف ها؟ #شیمی_دان ها؟ مس‌گر ها؟ ویولن نوازها؟ نمایندگان؟ روسای جمهور؟ پاسبان ها؟ فروشندگان؟ ساختمان ها؟ قلمدان ها؟ کروموزوم ها؟
پیرمرد: بله، بله، و نامه رسان ها، متل دارها و هنرمندان، همه ی کسانی که کمی دانشمند، کمی مالکند.
پیرزن: و بانک داران؟
پیرمرد: از آن ها هم دعوت کرده ام.
پیرزن: از کارگران؟ کارمندان، نظامیان؟ انقلابیون؟ مرتجعین؟ بیگانه گرایان و پیروان آن ها؟
پیرمرد: از همه شان، البته، از همه شان، همه شان زیرا در نهایت همه دانشمندند یا مالکند.
_________________
#مظاهر_سبزی | #کتابخانه_مظاهر | #بیست_و_یک_روز_چهل_و_دو_کتاب
_________________
نام کتاب: #صندلی_ها | نویسنده: #اوژن_یونسکو | مترجم: #احمد_کامیابی_مسک (#دکتر_دتا) | #انتشارات_دانشگاه_تهران | ۱۵۲ صفحه

  • مظاهر سبزی