ملکوت - بهرام صادقی
نام کتاب: #ملکوت | نویسنده: #بهرام_صادقی | انتشارات: #کتاب_زمان | ۹۱ صفحه
.
یادداشت من:
ملکوت تِمِ وحشت داره، یه فیلم هم ازش ساخته شده که هیچوقت اجازه اکران پیدا نکرده و نمی کنه و نخواهد کرد. داستان با این اتفاق شروع می شه که جن روح آقای مودت رو تسخیر کرده و آقای مودت به همراهی دوستاش قراره برن پیش دکتر حاتم تا جن رو از آقای مودت دور کنه. دکتر حاتم عادت به کشتن آدم ها داره و ازشون صابون درست می کنه! و یه آرزوی بزرگ داره و یه حسرت بزرگ؛ آرزوی بزرگش اینه که همه ی آدم ها رو بکشه تا دنیا بشه قبرستون (یه سری آمپول درست کرده که با استفاده از اون ها آدم ها رو سقط می کنه)، و حسرت بزرگش اینه که چرا عقیم هستش و نمی تونه بچه از خودش داشته باشه تا با دست هاش خفه اش کنه. یکی دیگه از عادت های دکتر حاتم اینه که زن هاش رو خفه می کنه.
.
برشی از کتاب:
او به میل خودش می خواهد یکی از اعضای بدنش را قطع کنم.
دست های منشی جوان بر روی شکم آقای مودت بی حرکت ماند: "خیلی وحشتناک است! آیا شما این کار را خواهید کرد؟"
- چاره چیست؟ اگر من نکنم به دیگری مراجعه می کند و هیچکس جز من این گونه عمل ها را به خوبی و تمامی انجام نمی دهد. این نکته را هر دو خوب می دانیم زیرا ...
- این "م.ل" دیوانه است؟
- نه، دیوانه نیست. یا لااقل حالا دیوانه نیست. او مرد با ذوقی است، سواد دارد، خاطرات می نویسد، کتاب می خواند و گاهی هم مرا مجاب می کند
- ۹۸/۱۲/۰۳