وبلاگ من

...

همنوایی شبانه ارکستر چوب ها - رضا قاسمی

جمعه, ۲ اسفند ۱۳۹۸، ۰۹:۵۲ ب.ظ

نام کتاب: #همنوایی_شبانه_ارکستر_چوبها | نویسنده: #رضا_قاسمی | #انتشارات_نیلوفر | ۲۰۷ صفحه
.
برشی از کتاب:
یک شب زنم، در حالی که تمام تنش به رعشه افتاده بود، جیغ کشید: در این دنیا من همین یک مادر را دارم، و تو چشم دیدنش را نداری؟
چه می توانستم بگویم؟ در این دنیا همه ی مردم یک مادر بیشتر ندارند، تازه، من همان یکی را هم نداشتم. چه می توانستم بگویم؟ حداکثر می توانستم در موقعیتی مثلِ سال های آخرِ افسرِ سابق، خیره شوم به نقطه ی تاریکی میانِ شاخه های انجیر. اما من، اینجا، نه حیاط داشتم، نه درختِ انجیر. پس خیره می شدم به نقطه ی تاریکی میانِ صفحه ی شطرنج. وقتی غیبت های شبانه ام ادامه یافت، یک شب، هرچه کاسه و بشقاب بود شکست. بعد که آرام گرفت اشک هایش را پاک کرد "برویم طلاق بگیریم، من تحملِ خیانت را ندارم!" و من که برای غیبت های شبانه ام بهانه ای بهتر از خیانت نمی توانستم پیدا کنم، برای بیرون جستن از آن دایره ی مرگ هم راه حلی بهتر از طلاق پیدا نکردم. گفتم برویم. و رفتیم. با رفتن به آن اتاق های زیرشیروانی، من به طرز معجزه آسایی، از آن دایره بیرون جهیده بودم. شما می گویید چرا رفتم؟
.
یادداشت من:
حقیقت اینه که این کتاب اصلا داستان نداره و باید به زور بخونیش! پر از تعبیرها و توصیف های زیبا، اما در پسِ بی داستانی. در عین خوبی و قشنگی، هیچی باعث نمی شه دل بدی به خوندنش، و یه جورهایی خیلی خیلی زیاد شبیه بوف‌کورِ هدایته، افکار و اعمال آشفته ی یه آدم که انگار نمی دونه چی از زندگی می خواد. خوبه، ولی خوندنش سخته، خیلی سخت!
این کتاب سال ۸۰ برنده ی جایزه #بنیاد_گلشیری و #منتقدین_مطبوعات شده و از طرف #مهرگان_ادب هم مورد تحسین و تایید قرار گرفته.

  • مظاهر سبزی