داستان 6 کلمه ای
🌹عاشقت شدم. کورم. چشمات چه رنگیه؟!
[ داستانِ شش کلمه ایِ "کوریِ عشق" | #مظاهر_سبزی ]
.
🌹حقیقت اینه که #ارنست_همینگوی مبدع این نوع داستانه، داستان شش کلمه ای! قضیه برمی گرده به اون روزی که #همینگوی با رفقاش کل می ندازه و می گه "من می تونم توی #ادبیات هرکاری بکنم!" و وقتی بهش می گن "زِکّی بابا!" ، #همینگوی روی یه دستمال کاغذی #داستان زیر رو می نویسه و می ندازه جلوشون :
"فروشی: کفشِ بچه؛ هرگز پوشیده نشده"
.
🌹خب این قضیه خیلی شبیه هستش به قضیه ی #ملک_الشعرا_بهار. می گن توی یه محفلی به #بهار چندتا واژه می دن می گن بداهه #شعر بگو.
.
✏️سری اول واژگان:
خروس، انگور، درفش، سنگ
بهار می گه:
برخاست 'خروس' صبح برخیز ای دوست
خون دل 'انگور' فکن در رگ و پوست
عشق من و تو قصه ی مشت است و 'درفش'
جور تو و دل، صحبت 'سنگ' است و سبوست
.
✏️سری دوم واژگان:
تسبیح، چراغ، نمک، چنار
بهار می گه:
با خرقه و 'تسبیح' مرا دید چو یار
گفتا ز 'چراغ' زهد ناید انوار
کس شهد ندیده است در کام 'نمک'
کس میوه نچیده است از شاخ 'چنار'
.
✏️سری سوم واژگان:
گل رازقی، سیگار، لاله، کشک
بهار می گه:
ای برده گل 'رازقی' از روی تو رشک
در دیده ی مه ز دود 'سیگار' تو اشک
گفتم که چو 'لاله' داغدار است دلم
گفتی که دهم کام دلت یعنی 'کشک'
.
✏️همه چَه چَه و بَه بَه می کنن، اما یه یارویی به #بهار می گه "تو که بهت می گن #ملک_الشعرا، با کلمات زیر #شعر بگو، اینایی که گفتی چیزی نبود که!"
واژگان:
آینه، اره، کفش، غوره
بهار می گه:
چون 'آینه' نورخیز گشتی احسنت!
چون 'اره' به خلق تیز گشتی احسنت!
در 'کفش' ادیبان جهان کردی پای
'غوره' نشده مویز گشتی احسنت!
.
🌹آره، #همینگوی و #بهار سلطان بودن، سلطان
.
🌹#ارنست_همینگوی ❤️❤️ | #ملک_الشعرا_بهار ❤️❤️
- ۹۸/۱۲/۰۲