کامویِ جان
آلبر کامو توی یکی از کتابهاش میگه "هم سلّولیم رو امشب میندازن انفرادی و اونجا تخت نداره، منم امشب کف زندان میخوابم که باهاش همدرد باشم"
.
تا حالا به دردهات و رفیقهات فکر کردی. این دو باید همسو باشن. نمیشه که همیشه مثل پرگار عمل کنی و از صبح تا شب تلاش کنی تا یه دایره بکشی و برسی به نقطهی شروع. شعاع دایرهای که رسم میکنی هرچقدر هم بزرگ باشه، یا اینکه اگه بتونی یه دایرهی مینیاتوری ترسیم کنی؛ وقتی ندونی و نفهمی رفیق کیه و درد چیه، تا ابد هم کفخوابِ زندگیت باشی کاری از پیش نمیبری.
.
بشین اسم همهی رفیقهات و عنوان همهی دردهات رو بنویس، ببین کدوم دردت رو میتونی به کدوم رفیقت بگی و ببین رفیقت کدوم دردش رو به تو میگه. میدونی چیه؟ به نظر من رفیقی که دردت رو ندونه و تو هم دردش رو ندونی، به درد جرز دیوار میخوره و جسارتا خودت هم برو لای جرز همون دیوار!
.
#مظاهر_سبزی | #آلبر_کامو
- ۹۸/۱۱/۱۸