وبلاگ من

...

موهات شرابی بود

پنجشنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۸، ۰۸:۵۵ ب.ظ

آخرین گره رو که زدم، گفتی امروز آخرین روز ماهه. شکست خورده بودیم و رهبرمون فرار کرده بود، فشنگ‌هامون تموم شده بود و الکی اسلحه دست می‌گرفتیم که دشمن پررو نشه، موهات شرابی بود و شراب‌مون تموم شده بود. هیچی نبود بهش چنگ بندازیم تا زنده بمونیم، غیر از عشق. سعدی واسه‌ات خوندیم "ندانمت به حقیقت که در جهان به که مانی، جهان و هرچه در او است صورت‌اند و تو جانی" . تو گفتی این بیت مال من نیست، مال یه وجودی بزرگتر از معشوق زمینیه و من گفتم آره این بیت مال تو نیست، من مال تو ام، تمام و کمال. صبر کن، خودم واسه‌ات شعر می ‌گم، برای خود خودت.
.
آخرین بار همیشه ترسناکه. آخرین دقیقه‌ی انجام واکنش شیمیایی، آخرین دقیقه‌ی مسابقه‌ی فوتبال و آخرین لحظه‌ی حرکت شعاعی عقربه‌ی ثانیه‌شمار ساعت وقتی که بین ۱۱ و ۱۲ معلّق مونده و ساعت می‌خواد بشه ۰۰:۰۰ ، پس بهم حق بده از آخرین روز دی‌ماه بترسم. بچه‌ها ترسیده بودن و قوطی‌های کنسرو تموم شده بود، نارنجک‌ها رو از دست داده بودیم و ایمان‌مون هم از دست رفته بود. موج رادیو نمی‌گرفت و سنگرها خالی شده بود، دست‌کش هامون سوراخ شده بود و اشک چشم‌هامون تموم.
.
کی توی این وضعیت شعر می‌گه؟ من! کی مشتاق شنیدن شعره؟ تو!
همین بس بود، شروع کردم بداهه گفتم واسه‌ات‌. گفتی این‌ها رو جای دیگه‌ای نگو و واسه کسی دیگه نخون، گفتم به یه شرط، بزاری یه بار دیگه موهات رو باز کنم و دوباره ببافم!

  • مظاهر سبزی