وبلاگ من

...

سردار

جمعه, ۲۰ دی ۱۳۹۸، ۰۳:۱۶ ب.ظ

شخصِ شخیصِ سردار
.
بحث عراق و امریکا نیست، بحث ایرانه. من به عنوان یه ایرانی که اتفاقا داره زیر بار فشار اقتصادی لِه می شه سردار سلیمانی رو دوست داشتم. من با پایکوبی ها و جشن های برخی از عراقی ها بعد از شهادت سردار کاری ندارم، با این هم کاری ندارم که سردار می تونست بمونه داخل کشور، من می گم دوست ندارم امریکا یه ایرانی رو بکُشه. بحث من اینه که اگه از این مملکت دل خوشی نداریم (که من هم ندارم) مباحث رو با هم قاتی نکنیم.
.
اگه می خواین یکی #سفارشی براتون بنویسه، خوشحال می شم برید و در رو هم پشت سرتون ببندید (یعنی بلاکم کنید). من #مظاهر_سبزی رسما و قلبا و عقلا اعلام می کنم از شهادت سردار سلیمانی ناراحت شدم و طرفدار ایشون هستم. چه بخوایم چه نخوایم ایشون مورد قبول خِیل عظیمی از مردم ایران بوده و هست، و مطمئنا حسابش از بقیه ی سیاسیون و درجه دارها و مسئولین جداست. اگه بدبختیم و نون واسه خوردن نداریم و امید به آینده نداریم قضیه اش جداست.
.
من از دغدغه هام می نویسم. من همون مظاهرم که یه روز از اتفاقات آبان ماه و پویا بختیاری نوشتم و اومدید لایک و کامنت و ... حواله ام کردید. من همون مظاهرم که واسه ۱۶ آذر و کثافت کاری های گارد ویژه روبروی سردر اصلی دانشگاه تهران نوشتم و گفتین دَمِت گرم! حالا که از سردار سلیمانی استوری گذاشتم چی شد؟ بهتون برخورد؟ می خواین همیشه "این متن عاشقانه نیست" و "روزنوشت" بنویسم براتون؟ فکر می کنید سیگار نشانه ی تجدّد هستش و خودارضایی بزرگ ترین توتم غرب؟ من احمقم (طبق حرف شما) اما بدونید کسی که به "'شهادت" هم‌وطنش بگه "هلاکت" ، یه روز توسط یه هم وطن طرد می شه، چون دنیا دارِ مکافاته.
.
به عنوان کسی که هم یاس گوش می کنه هم محمدرضا شجریان، هم طرفدار سینمای فرهادی هستش هم سینمای حاتمی کیا، هم نقاشی های ون گوگ رو دوست داره هم نقاشی های کیارستمی، هم تولستوی رو می پسنده هم دولت آبادی، هم شاملو می خونه هم فاضل نظری، هم شیمی رو دوست داره هم ادبیات، و معتقده اشعار فاطمه اختصاری مثل سهراب سپهری حس و عشق داره؛ می خوام بهتون بگم مغازه نیست که دکور بزنم براتون، جمع کنید برید پِیِ کارِتون. شخصیت کاریزماتیک سردار سلیمانی برای من تکرارنشدنی هستش، همین! اگه باهام مخالفید خوشحال می شم ازم دوری کنید.
.
من با طوفان بزرگ شدم، من رو از باد نترسونید. کسی که تنهایی و حسّ تنهایی رو با تار و پود وجودش لمس کرده و با تنهایی و حسّ تنهایی زندگی کرده و بزرگ شده، از رفتن شما ناراحت نمی شه. من التماسِ بودنِ کسی رو نمی کنم چون زندگی بهم یاد داده آدم ها متفاوت هستن و قشنگیِ زندگی به تفاوتِ آدم هاست. بالاخره هرکسی نظری داره و اعتقادی، قرار نیست بشم رنگین کمون و بناس‌زنق زندگی شما بشم، قراره بشم؟! اگه قراره بشم بگید خودم بدونم و در جریان باشم. اگه ادبیاتِ عالی می خواین، برید "همسایه ها" ی احمد محمود و یا "سووشون" سیمین رو بخونید، برید داستایفسکی بخونید و شکسپیر‌ بخونید، برید روزنوشت های فهیم‌عطار رو بخونید. مطمئنا اون ها بهتر کمک تون می کنن، من ادعای ادبیات ندارم. عروسک خیمه شب بازی شما هم نیستم که از تعریف تون خوشحال بشم و از تکفیرتون ناراحت. من مغازه نیستم انصافا! برید چندتا چهارراه بالاتر مغازه هاش دکورهای شیک تر و رنگارنگ تری داره. اگه هم مطالب پوچ و ناامیدکننده می خواین برین سراغ کسی دیگه، اشتباه گرفتین. من #سفارشی نمی نویسم و سفارش‌نویسِ کسی نبودم و نیستم و نخواهم بود. هرچی اعتقادمه می نویسم.

  • مظاهر سبزی