وبلاگ من

...

فهیم جان قربان دستت !

چهارشنبه, ۱۸ دی ۱۳۹۸، ۱۲:۳۱ ق.ظ

همه‌ی ما یک هایزنبرگِ درون داریم که تا تقّی به توقّی می‌خورَد بروزش می‌دهیم. مشکل‌مان این است که تکلیف‌مان با خودمان مشخص نیست و روی مرز سفید بودن و مشکی بودن قدم می‌زنیم. ما نه جرئت مشکی بودن داریم جه جرئت سفید بودن، و برای همین است که همه‌مان شده‌ایم خاکستری. هروقت دل‌مان بخواهد مشکی می‌شویم و پلید بودن‌مان عیان می‌شود و هروقت بخواهیم سفید می‌شویم و بدی‌هایمان را نهان می‌کنیم.
.
شده‌ایم دکمه‌ی بالای پیراهن، که نمی‌دانیم باید باز باشد یا بسته. شده‌ایم خیابان یک‌طرفه ای که هزار و یک تابلوی ورود ممنوع و ایست دارد اما همیشه شلوغ است و سه چهارطرفه داخلش تردد می‌کنند. و شاید برای همین است که می‌گویند "با دوستت زیاد مهربان نباش، چون ممکن است یک روز دشمنت شود! با دشمنت خیلی بد نباش، شاید یک روز رفیقت شد!" . پس اگر یک روز که با رفیقت در حال خوردن ناهار در سلف دانشگاه بودی و همزمان که با دست راستش نان بربری در آبگوشت ریز می‌کرد، با دست چپش چنگال را تا انتها کرد در کمرت، گله نکن. و اگر دشمنت به جای این که شمشیر را بر گردنت بنهد، با آن برایت سیب قرمز پوست کَند، تعجب نکن.‌ مداد رنگی بردار و خودت را رنگ کن یا پاک‌کن بردار و خودت را پاک کن، بگذار مشکیِ مشکی یا سفیدِ سفید باشی. کسی که تکلیفش با خودش مشخص نیست، روزگار بر نامعلومی‌اش بیشتر می‌افزاید.
.
فهیم عطار، در تهرانِ ایران اوضاع از این قرار است؛ در جورجیایِ امریکا اوضاع از چه قرار است؟ اگر پیامم را دریافت کردی لطفا موج بی‌سیم را تغییر بده، شاید به رادیو وصل شدی، آخر می‌گویند در امریکا هرچیزی شدنی است. کشوری که به تنهایی ۲۵ درصد انرژی دنیا را مصرف می‌کند مطمئنا قابلیت این را هم دارد که با انتشار یک فرکانس به آدم‌هایش شادی بدهد و یا غم در رگ‌هایشان تزریق کند. راستی فهیم جان! قربان دستت به ترامپ هم بگو انقدر ننشیند پای توئیتر و حرف‌هایش را توئیت نکند و لااقل قبلش با سران کاخ سفید کمی گفتگو کند، آخر امریکا که مثل ایران نیست که همه‌چی فیلتر باشد، آنجا حتی مشاورانش بهتر است. راستی حالا که پیک اخبار شده‌ای، به دانشجویان ایرانی مقیم امریکا بگو ایران پر از دانشجویانی است که دل‌شان می‌خواهد در آنجا دکتری بخوانند، نه برای این که فول‌فاند شوند و پول پارو کنند، صرفا برای این که ببیند آزادیِ آنجا قشنگ است یا آزادیِ ایران، البته به نظر من میلاد از همه‌شان بهتر است، قرار بوده یک چیز دیگر باشد شده برج میلاد!  مثل همه‌ی ما آدم‌های دنیا که می‌خواستیم آبیِ آسمانی باشیم، اما تعدادی‌مان شدند سبزِ لجنی، تعدادی هم مداد رنگی!

  • مظاهر سبزی