خطاطی
- نیمه یا هفت دهم؟
+ چه فرقی می کنه، تو که اتود نداری!
- حالا بگو، می گردم پیدا می کنم برات. این همه دانشجو توی این خراب شده ست.
+ نیمه
.
بلند می شوم و دنبال مغز مداد نیم می گردم. امروز یکشنبه است و دانشگاه باید شلوغ باشد، اما نیست! برایت پیش آمده که برای داشتن کوچکترین چیزها به التماس بیفتی؟ برای من پیش آمد، نوک مداد نیم و هفت دهم که هر دو در جامدادی ام بودند، اما جامدادی ام که نبود و در خوابگاه جا مانده بود.
.
+ چی شد؟
- اصلا خبری نیست! کل دانشگاه وُ گشتم پیدا نکردم.
+ گفتم فرقی نمی کنه نیم باشه یا هفت دهم. وقتی نباشه نیست دیگه! آخه می دونی مشکل چیه؟
- چی؟!
+ با خودکار نمی شه نوشت. اون اوایل فقط باید با مداد نوکیِ نیم بنویسی. حالا تو رو چی به خوش نویسی. برو دنبال درس و زندگیت. اصلا چرا رفتی مهندسی خوندی و حالا اومدی خوش نویسی یاد بگیری؟ مهندس باید بدخط باشه! ما ادبیاتی ها باید خوش خط باشیم.
- بین جیبم وُ دلم معامله کردم. گفتم برم مهندسی بخونم تهش پوله
+ الان پول داری؟
- نه!
+ کسی که یه روز توی زندگیش دلش وُ به جیبش فروخته، مطمئنا در آینده هم یه روز عشقش وُ به جیبش می فروشه!
- ۹۸/۰۸/۱۶
چرا هیشکی سر جاش نیست.
چرا من اینجام در حال سروکله زدن با زندگی چرا بجاش باهم دوست نیستیم