نیمه گمشده
بعضی عکسها خودشون یعنی متن، خودشون یعنی کتاب. مثل این عکس.
خب میشه در موردش یه رُمان نوشت (!)، ولی در همین حد بگم که من تا این عکس رو دیدم، یاد یه چیزی به نام "نیمه گمشده" افتادم. نمیدونم این نیمهگمشده کِی و چطور وارد زندگی آدم میشه، و اینکه آدم باید دنبالش باشه یا اینکه خودش یه روز وارد زندگی آدم میشه و میگه "عاشقتم!". من تازگیها به وجود و یا عدم وجودش شک کردم، مثل سایر شکهای دیگهام توو زندگی.
عکس داره یه دختر رو نشون میده که توو انبوه جمعیت تنهاست و داره به یه چیزی فکر میکنه و به نظرم اون چیز "عشق" هستش. حالا یا منتظر تماس یکیعه یا میخواد با دوستپسرش که دیروز باهاش دعواش شده سر بحث رو باز کنه، و یا شاید مثل من عاشق نوشتنعه و میخواد یه متن بنویسه و بره سراغ زندگیش:) هرچی که هست، چیزی غیر از "عشق" نمیتونه یه آدم رو اینطوری ببره توو فکر.
"تنهایی در انبوه جمعیت" که توو عکس موج میزنه، آدم رو آروم میکنه. مثل وقتهایی که کلی مشکل و سختی داری، یه چای میریزی و میشینی یه کناری و میگی "گندش بزنن این زندگی رو! بزار یه کم به خودم فکر کنم، نه این که کِی درسم تموم میشه، کِی کار پیدا میکنم، کِی سربازی میرم، کِی نیمه گمشدهام رو پیدا میکنم و ..."
مظاهر.نوشت 1: عکس رو بهزاد از آلمان گرفته.
مظاهر.نوشت 2: "نیمه گمشده" وجود خارجی داره؟!
- ۹۸/۰۶/۳۰