وبلاگ من

...

جنگ چیز خوبی نیست

سه شنبه, ۲ مهر ۱۳۹۸، ۰۹:۵۶ ب.ظ

دوبار اسلحه دست گرفتم. یه بار سال اول دبیرستان بودم که یه کلاشینکف رو باز و بست کردم. یه بار هم سال دوم دبیرستان که از طرف مدرسه رفتیم میدون تیر و یه خشاب رو توو عرض چندثانیه خالی کردم. برای همین جنگ رو درک نمی‌کنم، مثل اون دوستم که به یکی دیگه از دوست‌هام که باباش فوت کرده بود گفت "درکت می‌کنم!" و بهش گفتم "مگه بابات فوت کرده که فوت پدر رو درک کنی؟!"

من سِنسی از جنگ ندارم و تنها تجاربی که دارم برمی‌گرده به فیلم‌هایی که پیرامون جنگ دیدم (که اکثرا ساخته ابراهیم حاتمی‌کیا هستن) و شنیده‌هایی از افرادی که رفتن جنگ و برگشتن. حتی در مورد جنگ‌های دیگه توو دنیا اطلاعات خاصی ندارم و فقط چندتا فیلم دیدم که بهترینش "چه‌گوارا" بود که می‌شه ازش در مورد کاسترو و چه‌گوارا چیزهای خوبی فهمید. یه سری کتاب هم خوندم. مطمئنا تعریف کتاب‌هایی مثل "دا" و "سلام بر ابراهیم" رو خیلی شنیدین. من "دا" رو نخوندم، ولی جلد اول "سلام بر ابراهیم" رو خوندم. از این و اون زیاد شنیدم که شخصیت ابراهیم هادی توو این کتاب دست خوش غلو شده (که من مخالفم با حرفشون)، و به نظرم اگه ۳۰ درصد کتاب هم حقیقت داشته باشه، باز خیلی‌هامون یه دنیا فاصله داریم با ابراهیم هادی شدن.

جنگ رو نمی‌شه با فیلم و کتاب و این چیزها کاملا درک کرد، چون توو اون فضا زندگی نکردیم و نفس نکشیدیم. ولی خب همه‌مون می‌دونیم "جنگ چیز خوبی نیست"، حالا به هر نوعش که باشه و هرجای دنیا که باشه. جنگ علاوه بر اینکه یه سری عاشق و معشوق رو از هم جدا کرده، افکارشون رو هم از روی زمین چیده. یه سری چیزها دیده می‌شه مثل عدم وجود آدم‌ها، ولی یه سری چیزها دیده نمی‌شه مثل عدم وجود افکار اون آدم‌ها. ما علاوه بر اینکه با جنگ آدم‌ها رو از دست می‌دیم، یه زنجیره از زنجیر فکری هم گُم می‌کنیم و بنابراین باید دوبار به خودمون تسلیت بگیم.

 

  • مظاهر سبزی

نظرات  (۲)

سلام هموطن عزیز ، وقت تون بخیر و شادکامی 

در وبلاگم یک نظرسنجی گذاشتم و از شما پرسیدم که نظرتون درباره ی شرط بندی چیست ؟ 

خیلی دوست دارم که نظر شما رو هم بدونم 

شاد و پیروز باشید 

پاسخ:
سلام.
وقتتون به خیر.
حتما شرکت می کنم.
ولی خب همینجا نظرم رو می گم- من با شرط بندی (به هر نحوی که باشه و برای هرچیزی که باشه) مخالفم.

چه عکس قشنگی و چه دوستایی خوبی داره :)

پاسخ:
این آرزوی اول من بود ...  :) (حسین صفا- منجنیق)