وبلاگ من

...

یادته؟!

جمعه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۸، ۰۱:۴۳ ب.ظ

حسن این عکس رو برام توو واتس‌اپ فرستاده و نوشته "یادته؟!"
مگه می‌شه آدم یادش نباشه آخه؟! سال آخر دوره کارشناسی بهمون خوابگاه ندادن و مجبور شدیم خونه بگیریم. این هم آشپزخونه همون خونه ست که هر دو هفته یه بار، دو نفره تمیزش می‌کردیم. آدم‌ها گذر روزها رو یادشون می‌مونه ولی روزگار نامردتر از این حرف‌هاست. به قول فیلم the angriest man in brooklyn، "روی سنگ قبرم می‌نویسند هنری آلتمن ۲۰۱۴-۱۹۵۱، تا الان نمی‌دونستم تاریخ‌ها هیچ اهمیتی ندارن، مهم اون خط فاصله ست!"
من می‌گم چهارسال خاطره و عشق و دوستی، بعد هم سیم‌های گریه و خنده‌ام اتصالی پیدا می‌کنه و همزمان می‌خندم و گریه می‌کنم و به پیوستگی و زیبایی سریال گیم‌آف‌ترونز، خاطرات اون سال‌ها از ذهنم عبور می‌کنه و به اندازه هزارتا نگاتیو برات عکس و فیلم میارم که ثابت کنه هنوز اون روزها رو به یاد دارم.
اما روزگار می‌گه "مظاهر سبزی. دانشگاه حکیم سبزواری. ورودی ۹۱ مهندسی شیمی" و دیگه هیچی! انگار فقط همین رو یادش مونده. انگار فقط خط و آندرلاین و نقطه و پرانتز براش مهمه!
دیگه خیلی زور بزنه هم‌اتاقی های اون چهارسالم رو می‌گه:
محمد (معماری). علی (مهندسی شیمی). رضا (مهندسی عمران). نوید (مهندسی مواد). امین (مهندسی مواد). سجاد (مهندسی شیمی). امیرحسام (مهندسی عمران). جواد (مهندسی برق). بهنام (مهندسی مواد). احسان (مهندسی مواد). حسن (مهندسی عمران). مسعود (مهندسی برق). حسین (مهندسی برق). محسن (معماری). ابوالفضل (معماری).

راست می‌گن "کلمات کشنده‌تر از هر سلاحی هستن!" الان همین چند خط یعنی چهارسال!

  • مظاهر سبزی